شهیدی که امنیت کردستان بزرگترین آرزویش بود
نوید شاهد آذربایجان غربی: پاسدار شهید
«احمد علی زینالی» در سال 1350 در شهرستان نقده به دنیا آمد. با وجود شرایط جنگی سخت، توانست دوره راهنمایی
را با موفقیت به اتمام برساند سپس جهت خدمت در سپاه ترك تحصيل نمود. او نسبت به
ناآرامیهای منطقه کردستان بسیار حساس بود و به عنوان پاسدار وظیفه در كردستان كه مسئول
دستهي (دسته كمين) يكي از گروهان ويژه بود، خدمت می کرد که سرانجام در بیست و سوم شهریور ماه سال
1371 درگيري با اعضای ملعون گروهک ضد انقلاب در روستاي «ده شمس» بر اثر اصابت گلوله
به لقاء ا... پیوست.
«با سلام به روان پاك ملكوتي حضرت امام
خميني(ره) و شهيدان راهش»
شهید
«احمد علی زینالی» شانزدهم دی سال 1350 در شهرستان نقده به دنیا آمد. احمد علی
دوران کودکی خود را در کنار پدر و مادری مهربان و درمحیطی که صداقت و ایمان در
نهایت خود بود، پرورش یافت.
زمان
مدرسه رفتنش که فرا رسید با شوق راهی مدرسه شد. شروع سال تحصیلی دوره ابتدایی او همزمان
با پیروزی انقلاب اسلامی بود. بعد از اتمام دوره ابتدایی وارد دوره راهنمایی شد
این دوره از تحصیل او هم، همزمان با دفاع مقدس و شرایط جنگی سختی بود که بسیاری از
مواقع مدارس بسته می شدند اما در نهایت او توانست دوره راهنمایی را با موفقیت به
اتمام برساند.
زماني
كه ايشان از مدرسه جهت خدمت در سپاه ترك تحصيل نمود، بنده (برادرش) به ايشان گفتم:
«كه درست را ادامه بده»، در جواب گفت: « تو چرا ادامه ندادهاي؟» چون ميدانست كه بنده
به خاطر جبهه ترك تحصيل نمودهام و با توجه به صحبتهایي كه از جريانات كردستان ميشد،
زياد سخن ميگفت و مدام زمزه ميكرد كه «آن روزي که در كردستان امنيت كامل ايجاد شود
و هيچ گونه ضدانقلابي نباشد، بزرگترين آرزوي من است». هميشه از جريانات كردستان صحبت
ميكرد كه چرا تا اين حد، اين مردم مظلوم و زجر ديده، بايد زير چكمههاي استعمار لگدمال
شوند. تا اين كه شهيد «احمدعلي» توسط يكي از برادران فعال سپاه نقده به نام برادر
علي برنا وارد سپاه گرديد و به عنوان بسيج20 ميليوني در كردستان مشغول خدمت شد.
شهید
زینالی بعد از يك ماه خدمت در سال 1369 با پيشنهاد خانواده، جهت گذراندن خدمت مقدس
سربازي در همان جا وظيفه نمود و به سپاه اشنويه واحد عمليات منتقل گشت. اين منطقه و
راههاي ورود اشرار ضدانقلاب به ميهن عزيزمان، مخصوصا كردستان ميباشد، مشغول خدمت شد.
هر موقع صحبت از كردستان به ميان ميآمد از درگيريهاي
آن تعريف ميكرد و ميگفت: «خدايا چرا اين مردم مظلوم كرد بيدار نميشوند! چرا از حق
حقوقشان دفاع نميكنند!» ميپرسيدم چطور؟ ميگفت: «در فلان روز به اتفاق چند تن از
برادران جهت شناسایي حزب منحله دمكرات به روستایي رفته بوديم، مردم بعد از مشاهده ما
به جلوي ما آمدند و با زاري و ناله گفتند: «حزبيها ديشب در اين جا بودند و بعد از ضرب
و شتم و شكنجه مقداري پول و آذوقه از ما فقيران با زور گرفتند و بردند». ميگفت: «نميداني
چقدر زور دارد كه عدهاي اشرار را به اسم كرد، در كردستان تا اين حد به مردم ظلم و
ستم ميكنند، در حالي كه عدهاي به آنها كمك كوركورانه بكنند. در آخر سر هم همان
آنها (حزبيهاي دمكرات) بر سرشان بريزند و آنها را ناجوانمردانه قتل و عام بكنند، چرا
كه جهت درد و دل با برادران سپاه تماس گرفتهاند». خلاصه از آن جا كه همرزمانش تعريف
ميكردند، ميگفت: «ما نبايد بگذاريم خواب راحتي به چشمانشان بيايد و بايد هميشه در
كمينشان بنشينيم ».
شمهاي
از جاذبههاي ايشان و تأثير آن در دوستان و آشنايان، ثابت كردن حقانيت انقلاب اسلامي
ايران به رهبري امام خميني (ره)، از اين انقلاب با جان و مال دفاع كرد بود.
شهید
احمد علی زینالی بالاخره بعد از گذشت2 سال خدمت در كردستان كه مسئول دستهي (دسته كمين)
يكي از گروهان ويژه بود، سرانجام در بیست و سوم شهریور ماه سال 1371 در حين كمين و
درگيري با اعضای ملعون گروهک ضد انقلاب در يكي از مناطق كردستان واقع در روستاي «ده
شمس» به دست اجانب وطنفروش بر اثر اصابت گلوله به لقاء ا... پیوست.
روحش
شاد و یادش گرامی
منبع: پرونده فرهنگی بنیاد شهید آذربایجان غربی