خاطرات برادر خليل مهدي پور
دوشنبه, ۱۵ مرداد ۱۳۹۷ ساعت ۱۵:۰۸
شهيد «شجاعي» لحظه اي آرام و قرار نداشت و با حضور در سنگر يكايك رزمندگان بسيجي روحيه شجاعت و شهامت را در آنان تقويت مي نمود.



نوید شاهد آذربایجان غربی: فرمانده شهید حاج سيد «غلامعلي شجاعي» در سال 1336 در بخش تازه شهر سلماس چشم به جهان گشود. سال 1357 با كسب دپيلم برق از هنرستان سلماس فارغ التحصيل شد. در بحبوحه انقلاب اسلامي و تظاهرات خياباني بر عليه رژيم ستمشاهي همراه امت مسلمان به تظاهرات و راهپيمايي ها مي پرداخت. در این دوران او که در زمان رژيم ستمشاهي به دستور امام از خدمت فرار کرده بود، دوباره به خدمت وظيفه مي پردازد و در چهل دختر مشغول خدمت مي شود. سپس با درجه گروهبان سومي به خدمت ادامه مي دهد و در سركوبي اشرار احزاب ملحد و منحله در كردستان و باختران در مناطق پاوه، جوانسر، جوانرود و ... فعالانه شرکت مي نمايد. مدتي مسئوليت بسيج سلماس و مدتي مسئولیت بسيج نقده را بر عهده گرفت. 
با شروع جنگ تحميلي در اولين ماه هاي شروع جنگ عازم اهواز گشته و در شبيخون هاي شبانه شركت مي جويد و در بهار سال 1364 مدتي را در جزاير مجنون و مناطق عملياتي بدر و خيبر با سمت فرمانده گردان علي اكبر (ع) به نبرد با مزدوان استكبار جهاني مي پردازد و بعد از تحمل سختي ها و از جان گذشتگي هاي شگرف در پانزدهم مرداد سال 64 در منطقه عملياتي آبادان سواحل خونبار اروند رود بر اثر اصابت تركش خمپاره به ناحيه پر به آروزي خويش و وصل به لقاءا... مي رسد. 


زبان قاصر و قلم از بيان و توصيف سجاياي اخلاقي شهيدان والامقام بوده و با بيان شجاعتها و فداكاري ها و ايثار سرداران شهيد اسلام در صفحات نمي گنجد. لذا با توجه به احساس مسئوليت در قبال آن عزيزان و رسالت عظيم همسنگران شهدا در خصوص رساندن پيام شهدا براي نسل هاي كنوني و آينده مملكت اسلامي شمه اي از خاطرات سردار رشيد اسلام شهيد شجاعي را بيان مي كنم.
اوايل تابستان سال 64 بود كه به اتفاق گروه كثيري از بسيجيان شهرمان عازم منطقه جنوب شديم و در گردان علي اكبر (ع) لشكر 31 عاشورا سازماندهي شديم. همان گرداني كه از فرماندهي گرفته تا نيروهاي عادي اختصاص به بسيجيان سلماس داشت. در اين ميان قائم مقام فرماندهي گردان سردار حاج غلامعلي شجاعي بود. او نمونه اخلاص در عمل و شجاع در ميدان جنگ و قوت قلب رزمندگان اسلام و انساني وارسته و به خدا پيوسته بود. او را به حق مي توان سيدالشهدا شهيدان جنگ تحميلي سلماس قلمداد كرد. در همان زمان در منطقه اروند كنار آبادان خطوط مقدم جبهه به طول 16 كيلومتر مستقر بوديم و دشمن با توجه به حضور بسيجيان دلاور منطقه را دائما زير آتش سلاح هاي سنگين خود قرار مي داد. ولي شجاعت و دلاوري رزمندگان هر گونه حركت را از دشمن سلب مي كرد. شهيد «شجاعي» لحظه اي آرام و قرار نداشت و با حضور در سنگر يكايك رزمندگان بسيجي روحيه شجاعت و شهامت را در آنان تقويت مي نمود. او علاوه بر سركشي به تمام سنگرها و خطوط مقدم با خود اسلحه قناسه اي حمل مي كرد و با آن بعثي ها را نشانه مي گرفت. روزي به اتفاق برادر شهيد مقدسيان به گروهان دو آمده و بچه ها در سنگر بودند و مشغول تيراندازي و هدف گيري دشمن بودند كه ناگهان خمپاره 60 به كنار او اصابت نمود و او جراحت برداشت و به شهيد مقدسيان گفت برو و وسايل كمك هاي اوليه را بياور تا زخم خود را ببندم و بچه ها متوجه نشوند و چون شهيد مقدسيان به اين كار مأمور مي شود. مجددا خمپاره ديگري نيز در محل اوليه منفجر مي شود و شهيد شجاعي به شدت از ناحيه سر و ديگر نقاط بدن زخمي مي شود. در اين زمان من به ديدار دوستان كه در گروهان 2 بودند و ما تقريباً صد متر فاصله داشتند مي رفتم كه اين خبر را شنيدم و چون روزها به خاطر شنود عراق بي سيم قطع مي شد و تلفن صحرايي آن گروهان نيز قطع شده بود و آنها بار ديگر با مقر گردان ارتباط نداشتند. لذا بنده سريعاً به گروهان برگشته و از پشت خط درخواست آمبولانس كردم و آمبولانس حاضر شد و به خاطر آتش سنگين دشمن در نقطه اي دور از خط مستقر شد و شهيد شجاعي با برانكارد به آمبولانس هدايت و به آبادان و در بيمارستان جراحات او پانسمان شد. ولي در جاده آبادان اهواز به فوز عظيم شهادت نايل گشت.
شهيد شجاعي به ورزش علاقه خاصي داشت و رشته ورزشي او رشته فوتبال بود و اقدام به تشكيل تيم فوتبال بود. از جمله تيم هايي كه او بازي مي كرد تيم شهيد بهشتي و تيم سپاه بود.
روحش شاد و يادش گرامي باد

منبع: پرونده فرهنگی بنیاد شهید آذربایجان غربی



برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده