تنها راه پالايش دلها حضور در جبهه است
شنبه, ۲۲ ارديبهشت ۱۳۹۷ ساعت ۱۴:۰۲
بارها به اطرافيان و دوستان خود تأكيد كرده بود که تنها راه پالايش و تصفيه، حضور در جبهه هاست و چقدر زيبا و پرشور، خودشان در اين راه پيشقدم شدند.
نوید شاهد آذربایجان غربی: جهادگر و مهندس شهيد فريدون كشتگر متولد سال 1337، با اتمام تحصیلاتش با نمرات عالی، در کنکور در دانشگاه تبریز در رشته راه و ساختمان قبول شد. از این دوران، مبارزه ايشان در مقابل ظلم و ستم رژيم پهلوي به طور جدی آغاز گرديد. در قيام مردم قهرمان تبريز در 29 بهمن از طرف ساواك دستگيرمی شود و در جريان انقلاب شكوهمند اسلامي ايران جزو معدود افرادي بود كه با روحانيون مبارز اروميه همچون امام جمعه همکاری داشت و جزو اولين گروه مسلح بود كه مراكز نظامي شهر را تصرف نمود و در كلانتري 1 بصورت مسلّح از انقلاب پاسداري كرد. بعد از انقلاب وارد جهاد سازندگي شد، سپس راهي خوزستان شده و در مسؤوليت فرماندهي عمليات مهندسي پشتيباني جنگ خوزستان فعالیت کرد تا اينكه در بیست و یکم اردیبهشت سال 1361، با انفجار توپي برروي دستگاه بولدوزر به لقاءا... می پیوندد.
غلامرضا اتابكي، دوست و همکار مهندس شهید فریدون کشتگر اینگونه از خاطراتش با شهید تعریف می کند:
اولين آشنايي اينجانب با شهيد عزيز كشتگر مربوط به دوران دانشجويي مي باشد كه با ايشان هم دانشكده بوديم. آن روزها در دانشگاه ها با توجه به اينكه دو طيف عمده مذهبي و غير مذهبي در ميان دانشجويان نقش مبارزه با رژيم طاغوت را عهده دار بودند.
قرار داشتن هر فرد در هر يك از اين دو طيف مسئله خيلي مهم و اساسي بود و حساسيت زيادي نسبت به اين امر نشان داده مي شد و حتي گاهی دانشجويان سعي مي كردند تا به نحوي گرايشات عقيدتي خود را زياد بروز ندهند. شهيد گرانقدر «كشتگر» از جمله افرادي بودند كه شديدا اصرار بر مذهبي بودن حركت و اصالت اين جريان به عنوان قوه محركه مبارزات دانشجويي داشتند و معتقد بودند، مي بايستي در مبارزه، خط خود را از خط جريانات غير مذهبي كاملا جدا نمود و از همكاري و همفكري با گروه هاي غير مذهبي (صرفا به خاطر اينكه ضد رژيم هستند) اجتناب نمود. به ياد دارم اولين اعلاميه حضرت امام (قدس سره) را ايشان به من دادند و آن موقع اولین بار بود که اعلامیه امام را می دیدم. از آن به بعد اينجانب همواره اعلاميه هاي حضرت امام را از وي گرفته و مطالعه مي كردم. به خاطر همين اصرار و تأكيد ایشان بر مذهبي بودن، اكثر نيروهاي غيرمذهبي از ايشان بدشان مي آمد.
شهيد كشتگر همچون تمامي فرزندان امام راحل شيفته و مطيع كامل ايشان بودند و مقلد اسلام عزيز در اعمال و افكار خود بودند.
در جريان مبارزات دانشجويي و خصوصا حركت هاي ضد رژيم در اروميه همواره جزو فعالين و دست اندركاران تظاهرات مختلف بود و پس از پيروزي انقلاب مقدس اسلامي نيز در دانشگاه جزو نيروهاي مثمرثمر و فعال بود. مخصوصا در جريانات حزب منحله خلق مسلمان در تبريز در تمامي حركت هاي ضد اين جريان و همگام با توده مردم شركت كاملا فعالي داشت و در همين راستا در يك سفر جالب و به ياد ماندني كه تحت عنوان بيعت مجدد مردم تبريز با حضرت امام به مقصد شهر مقدس قم (آن زمان حضرت امام رضوان ا... تعالي عليه در قم تشريف داشتند) و به ابتكار انجمن اسلامي دانشجويان طراحي و تدارك ديده شده بود، ايشان واقعا مخلصانه و فعال در قضيه حضور داشتند كه فيلم مربوط به اين ديدار و سخنان امام راحل (كه در آن شهيد كشتگر، به عنوان انتظامات به چشم مي خورد) در آرشيو صدا و سيماي مركز موجود است.
با شروع جنگ تحميلي فصل جديد و كاملا متفاوتي در زندگي اين شهيد بزرگوار همچون بقيه شهداي ارجمند گشوده شد. اگر بزرگترين انگيزه و عامل هر عملي را، نياز در نظر بگيريم به نظر حقير، مهم ترين انگيزه تمامي رزمندگان عزيز اسلام براي حضور گسترده شان در جبهه ها، نياز بود، نياز به پالايش روح و فكر، نياز به عشق پرشورشان به مراد و امامشان و ...
اين عزيز نيز بارها به اطرافيان و دوستان خود تأكيد كرده بودند که تنها راه پالايش و تصفيه، حضور در جبهه هاست و چقدر زيبا و پرشور، خودشان در اين راه پيشقدم شدند. خدا گواه است هر دفعه كه از جبهه بر مي گشت با دفعه قبل فرق كرده بود. يك بار دقيقا بياد دارم در نماز عيد سعيد فطر كه در محل استاديوم تختي برپا شده بود، تصادفا با وي برخورد كردم. كاملا فرق كرده بود. مي گفت: تازه از جبهه آمده و به زودي نيز دوباره خواهم رفت. در مقابل تمامي سؤالات من درباره موضوعات مختلف فقط مي گفت: «بياييد به جبهه». همه اينها نشانه بارزي بودند از تحولي كه در او رخ داده بود و روز به روز نيز بيشتر مي شد.
مرحوم شهيد كشتگر از توان ذهني فوق العاده اي برخوردار بود. در دوران دانشجويي با توجه به اينكه اكثر وقتشان صرف مبارزه بود و خيلي كم به درس مي رسيدند ولي اكثر نمرات درسيشان بالا بود و مشهور بود كه امتحانات را در يك شب مي خوانند و همين حضور قوي توأم با قاطعيت زياد در تصميم گيري وی باعث شده بود به محض حضور در جبهه به عنوان مهره اي ارزشمند و كارآمد مطرح شود و در اكثر عمليات مهندسي نقش كاملا اصلي و اساسي را ايفا کند.
آخرين باري كه به اروميه آمده بود، به نحو عجيبي تغيير كرده بود. در موقع رفتن بر خلاف هميشه تقريبا با تمامي دوستان و آشنايان خداحافظي كرد. به خاطرم هست يك روز آمد به جهاد و به تمامي اتاقها سر زد و از همه خداحافظي كرد. همان روز وقتي كه به او گفتم انشاءا... عنقريب من هم افتخار حضور در جبهه را خواهم داشت، خيلي خوشحال شد و يك شماره تلفن به من داد و گفت حتما وقتي به اهواز آمدي با من تماس بگير و اين آخرين ديدار من بود.
با اين بزرگوار بعدها كه فكر مي كردم من ديدم حالت آن خداحافظي با هميشه فرق داشت و اين را تمامي آنهايي كه بار آخر او را در اروميه ديده بودند، مي گفتند. بعد از مدتي ما هم به اتفاق جمعي از عزيزان جهادي عازم جبهه شديم و به محض رسيدن به پادگان گلف با همان شماره تماس گرفتم كه گفتند رفته به خط. وقتي ما نيز به خط اعزام شديم آنجا نيز جوياي ديدن او بودم و حتي از شهيد گرانقدر حميد باكري نيز سراغش را گرفتم كه گفتند در همين نزديكي ها هستند. ولي متأسفانه موفق به ديدارشان نشدم تا اينكه بعدها فهميدم صبح همان شبي كه افتخار مجروحيت نصيب من شده بود او نيز به فيض عظيم لقاء يار رسيده بود. برادران مي گفتند در همان نزديكي هاي ما بوده اند ولي خوب كه فكر مي كنم مي بينم خيلي دورتر از ما بود...
راهش مستدام و يادش گرامي.
والسلام
74/2/7
منبع: خاطرات آقای غلامرضا اتابكي
نظر شما