شهید عیسی مظلومی نژاد به روایت همرزم
نوید شاهد آذربایجان غربی: شهيد عيسي مظلومي نژاد
متولد سال 1342، که عاشق رهبرش بود و از اینرو به دستور امام به عضویت سپاه در آمده
و فعالانه مبارزه می کند تا اینکه بين جاده بوكان - مياندوآب در سیزدهم فروردین ماه
سال 59 پس از درگيري شديد و مبارزه ای بس سخت
اما شجاعانه با عناصر ملعون ضد انقلاب به شرف شهادت نائل می آید .
شهيد عيسي مظلومي نژاد اهل
دهستان بكتاش بود. تا پنجم ابتدائي درس خوانده بود وتك فرزند خانواده بود، خانواده
ای مؤمن و انقلابي و طرفدار نظام جمهوري اسلامي و امام بزرگوار و روحانيت مبارز.
بنده سالها دوست عیسی بودم
و بعدها با هم به منطقه جنگی کردستان اعزام شدیم. در این سالها او برایم الگویی
راستین بود. در واقع به عینه مشاهده می کردم که اخلاق شهيد، براي همه الگو بود. او
بسیار عبادت می کرد، حتي در مساجد و تكايا به غير از نماز واجب یومیه، نماز شب و نماز
جعفر طيار مي خواند و روزهاي دوشنبه و پنجشنبه روزه مي گرفت. هميشه طرفدار حق بود.
با اینکه سواد زیادی نداشت، ولي معرفتی خاص در وجودش نهان بود و انسانی بزرگوار و با
ايمان بود. در زمان رژیم شاهنشاهی نيز هر كس حركت غير اسلامي انجام مي داد، اعتراض
مي كرد، امر به معروف و نهي از منكر مي كرد.
فعاليتهاي اجتماعي، سياسي،
فرهنگي شهيد قبل و بعد از انقلاب
شهيد بزرگوار قبل از انقلاب
هميشه جوان ها را به مسجد و نماز و روزه دعوت مي كرد. بعضي از جوانان که در آن زمان
مشروب مي خوردند، آنها را نهي مي كرد. بعضي وقتها با آنها برخورد و هميشه تلاش مي كرد
تا همه آنها را جمع کند تا به مسجد بیایند و قرآن ياد بگيرند.
قبل از انقلاب، يك نفر روحاني به نام حاج آقا عالمي
به روستا می آمد که بعد از پیروزی انقلاب، امام جمعه شهرستان شبستر شده بود که در
نهایت ایشان هم در راه اسلام از دنيا رفت. شهيد هميشه به حاجي مي گفت: وقتي كه از قم
به بكتاش تشريف مي آوريد، به جوانها از دين اسلام بگوييد تا منحرف نشوند.
قبل از انقلاب نيز وقتي كه
انقلاب پيروز نشده بود، ايشان فعاليت هاي چشمگيري مي كردند. در راهپيمائي ها شركت مي
كرد و بنده نيز با ايشان با هم بوديم. ایشان تا روز شهادتش در راه اسلام و دين خدا،
تا انجا که در توانش بود، تلاش می کرد.
پدر و مادر این شهید عزیز
نیز چنین بودند و با تمام وجودشان در راه اسلام خامت می کردند؛ حتی بعد از شهادت
تنها فرزندشان، پدر و مادر شهيد اصلا بنياد شهيد را نمي شناختند؛ در حالي كه يك خانواده
فقير و مستضعف بودند. آنها می گفتند: «ما فرزندمان را در راه خدا داده ايم نه براي
مال دنيا».
همیشه آرزوی شهادت می کرد
ايشان هميشه آرزوي شهادت مي
كرد و مي گفت: «اي خداي توانا برای بنده زمينه شهادت را فراهم كن، چنانكه در صدر اسلام
به بندگان صالحت عطا فرمودي». روحيه ايشان چنان قوي و محكم بود که شبها خيلي كم مي
خوابيد و زياد نماز مي خواند و زياد قرآن تلاوت مي كرد و دعا مي خواند.
چنان در برابر ضدانقلاب موضع
گيري مي كرد که اصلا كسي نمي توانست بر عليه انقلاب حرفي بزند و يا چيزي بگويد. انسانی
قاطع و صبور بود. بنده كمتر كسي مي شناسم ايماني مثل ايمان شهيد مظلومي نژاد داشته
باشد.
آخرين ديدار و خاطره و توصيه شهيد
اينجانب عزيزاله عليزاده كه
هميشه با ايشان بودم و سی ام بهمن سال 58 نیز با هم، جهت آموزش مسائل نظامي و عقيدتي
به تهران رفته بوديم و ايشان و بنده نامزد بوديم. در راه با هم صحبت مي كرديم كه انشاءا...
وقتي كه انقلاب اسلامي ايران كاملا پيروز شد، عروسي مي كنيم. شهيد گرانقدرفرمود: تمام
وسائل من آماده است بعد از دوماه اگر شهيد نشدم، عروسي خواهم كرد. بنده هم گفتم: انشاءا...
وقتي كه يك ماه آموزشي ما تمام شد، چيزهاي خريديم، تا عروسی کنیم.
عیسی گفت: من اول به
کردستان می روم تا با عناصر ملعون ضد انقلاب که همه جا را نا امن کرده امد ،
بجنگم. وضع كردستان خراب است، و لذت شهادت براي من شيرينتر از عروسي است، باشد که
ان شاءالله شهید شوم.
از دوره آموزشی در تهران به شهرستان مياندوآب آمديم
و به سپاه مياندوآب مراجعه كرديم. سیزدهم فروردین سال 59
بود که هر کدام بطور جداگانه در گروهی عازم کردستان شدیم و 9 بود که این آخرين ديدارم با شهيد بود که در
همان روز هم ایشان به شهادت رسیده بود.
خبر شهادت عیسی
شهيد عيسي مظلومي نژاد، بطور
داوطلب از يك گروه به منطقه کردستان اعزام شد، بنده نيز با گروه ديگربا آنها رفتم به
طرف بوكان. بنده بي سيم داشتم و مسئول گروه نيز بودم. وقتی با آن گروهی که عیسی با
آنها اعزام شده بود، تماس گرفتم، گفتند ما درگير شديم و يك نفر نيز شهيد داديم و 4
نفر از ضدانقلابيون به هلاكت رسيدند. اما نگفتند آن يك نفر شهيد چه كسي است. من نگران
عيسي بودم، چون هميشه آرزوي شهادت مي كرد. بعد از چند ساعت شنيديم که آن شهید عيسي
بوده است.
نماز بخوانيم
بنده و شهيد محمد عالمي با
ايشان دوست بوديم که آنها هر دوشهيد شدند. بنده نيزجانباز 50 درصد هستم. با ايشان
به مسافرتها و مأموريت ها بسیاری رفتيم. در هر زمان و در هر مکانی که بودیم، هر وقت
وقت نماز مي رسيد، فورا مي گفتند: نماز بخوانيم، بعد مشغول كارهاي ديگر شويم. در تقسيم كار، خيلي عدالت را رعايت مي كرد. هر وقت
اتفاقي مي افتاد، ايشان فورا، توكل به خداوند بزرگ مي كرد و مي گفت: خدا بزرگ است.
رابطه شهيد با والدين و خانواده و
مردم
ايشان با والدين خيلي مهربان
و رئوف بودند و هميشه پدر و مادرش رار به صبر سفارش مي كرد و مي گفت خدا بزرگ است اگر
كم پيدا مي كنيم و كم مي خوريم و توكل به خدا مي كنيم و يادم نمي رود از اول انقلاب
به پدرش مي گفت مثل زمان امام حسين(ع) توكل به خدا تو جواني.
هر چه قدر عبادت كنيم براي
خدا، خيلي كم است
به خدا شهيد عزيز هم قبل از
انقلاب و هم بعد از انقلاب چنان ايمان قوي داشت و چنان عبادت و راز و نياز با خداوند
بزرگ مي كرد که بنده فكر مي كردم، خداي بزرگ را با چشم خودش مي بيند. مي گفتم عيسي
جان چقدر عبادت مي كني، مي فرمودند: آقا عليزاده هر چه قدر عبادت كنيم براي خدا، خيلي
كم است. حساب و كتابي است بايد خودمان را آماده كنيم براي حساب دادن در روز قيامت،
مي داني چه مصيبتهايي ديدند از صدر اسلام تا اين دين اسلام به دست ما رسيده است.
راه و رسم حيات با عزت وعالم
عامل
شهيد در محيطي پايبند قانون
شرع مقدس اسلام و در خانواده اي تسيلم احكام و قانون خداوندي و وحي منزل و پيرو رسول
خاتم و شيعيان حضرت دوست ديده به جهان هستي گشود و خانواده شهيد، عالم به وظايف و تكاليف
شرعي و عامل دانسته هايشان بودند. شهيد از دامان پاك مادري متعهد و متقي
و از سرودهاي مادر از مراثي امامان بر حق نغمه ي دلنشيني استماع و در نهايت چون صالحين
باليده و در اماج شرف و ايمان چون طايري بال زده و چون مناديان حق در مسير جامعه خويش
دخيل و از ستمگران به زار و مؤيد كردار اهل يقين.
استضعاف و نداشتن ناي و توان
براي مهاجرت از جهت تحصيل چرا كه نظام ستم شاهنشاهی، اصلا در فكر مناطق محروم و دور افتاده روستاهاي نبود و اهميتي به تحصيل و توفيق محرومين نمي داد. بلكه هيأت حاكم، آلت دست طبقه حاكم
بود. طبقه حاكم از دانش و فهم متوجهين معذب و دلگيرند و براي استحمار و استثمار لازمه
تسلط جهل و نادانيست و هميشه نظام ستم با تئوريهاي نامرئي مانع تحصيلات عاليه بينوايان
و بيچارگان بوده اند. اما اين شهيد در مجالست و همنشيني با علماء و متوجهين و مرشدان
ارشاد و تكاليف و وظايف شرعي و انساني و قانوني زندگي و راه و رسم حيات با عزت را
فرا گرفته و در واقع عالم عامل بار آمد و پس از طي طريق و سير سلوكي الهي ا... به
امر و نهي برادران ديني پرداخت و در راهنمائي و هدايت دريغ نداشت.
ويژگيهاي اخلاقي و علمي و اجتماعي
شهيد
حلال خدا را حلال و حرامش را تحريم مي نمود. چون
اهل ايمان و مصداق عملي مؤمنين بود. در نماز خاضع و خاشع، و از لغو و سخن باطل معترض
و محترز و از زكات پردازان و حافظ حدودا... و فروج و اندام از نامحرم، حرام، پرهيزگار
و مؤمن به غيب و معتقد بر پيامبران پيشين و كتب و از اهل تعيين بر معاد و حساب و كتاب
و امتحان و برزخ و دوزخ و بهشت خلاصه اينكه پير و پيامبري بود که به خلص عظيم ملقب
است و از حيث علم و دانش از متوجهين و انساني وارسته و فهيم و از فراگيرندگان علم سماوات
و بر سود و زيان خويش واقف و در اجتماع خويش امين و راستگو و درستكار و در نهايت امر
از مريدان اولياء ا... خداوند رحم كننده و مهربان.
فعاليتهاي اجتماعي، سياسي،
فرهنگي شهيد قبل و بعد از انقلاب
شهيد در هدايت اطرافيان و قوم
و خويشاوندان و اهالي و از مصاديق عملي شرع مقدس و احكام الهي بود. تأثير عميقي در
اطرافيان و قوم و خويش داشت. بدليل ممارست در
كارهاي عام المنفع و خير وظايف شرعي مورد قبول خواص بود. در امانت و صداقت اشتهار يافته و به خاطر امين بودن تأثير بسزايي در دگرگوني
و انقلاب اسلامي بر آنها داشت.
فرهنگ جامعه را با عمل و قول
به طرف شرع و احكام الهي رهنمون مي نمود. وی در سايه عبادات و مناجات و ادعيه تأثيري
عميقي در تبليغ عملي دين داشت و هيچ فرهنگي را جز وحي منزل؛ علاج درد جامعه خويش و جوامع
نمي دانست و با چشمي باز و قلبي آگاه و مسلم و از عمق يقين در بر اندازي رژيم ستمگر
نقش اساسي ايفاء و بعد از انقلاب در مقابل شياطين از هيچگونه مجاهدتي دريغ نداشت و
تا پاي جان بر اين عرصه پايمردي نمود.
موضع گيريهاي شهيد در برابر
گروهكها و ضدانقلاب
شهيد گروههاي معاند را از جانب
شياطين و دست نشاندگانش دانسته و مي دانستند كه يهود از صدور و بدو خصوصاً علماء يهود
كه سوره بقره آيه 140 قرآن مبين مطلب بود كه مي فرمايند:
اگر شما اهل كتاب در موضوع
انبياء با مسلمين به جدل برخاسته و گوئيد كه ابراهيم و اسماعيل و اسحاق و يعقوب و فرزندان
او بر آئين يهوديت و نصرانيت بودند، خدا مرا فرمايد كه پاسخ ده كه شماها بهتر مي دانيد
يا خدا. و كيست ستمكار تر از آنكه شهادت خدا را درباره اين انبياء كتمان كند ( يا گواهي
خدا بر رسالت محمد(ص) در كتب آسماني مخفي دارد تا نبوٌت او را انكار كند) و خدا غافل
از آنچه مي كنيد، نيست.
علماء يهود از ترس از دست دادن
رياست دنيوي بر حكم خدا سرپوش گذاشته و درست در نقطه مقابل حضرت رسول صف آرايي نمودند
و انقلاب اسلامي بر رهبري آن سلاله رسول با نگراني از منافع و مطامع رياست دنيوي خويش
صف آرايي و از درون و بيرون مانع گسترش و نفوذ و با انداختن جنگ قوميت و مذهب و از
بيرون نظام حاكم بر عراق را تا دندان مسلح و تعقيب و ترغيب و تشويق به تجاوز نظامي
نمود و شهيد در مقابل شياطين مسلحانه به قيام بر خواست و در اين قيام از هيچگونه مجاهدت
دريغ نداشت.
منبع: پرونده فرهنگی بنیاد شهید آذربایجان غربی