کار در وزارت خارجه را به شرط اجازه حضور در جبهه پذیرفت
دوشنبه, ۱۴ اسفند ۱۳۹۶ ساعت ۱۶:۱۶
به وزارت خارجه رفت و موافقت خود را مشروط به اجازه حضور در جبهه - در مواقع ضرورى - اعلام كرد.
نوید شاهد آذربایجان غربی: فرمانده شهید «كاظم حجازىفر»، سال 1338 متولد شد. با نبوغ، هوش بسیاری که داشت، رتبه ممتاز کسب می کرد و همزمان براى كمك به بهبود وضع مالى خانواده به پدرش در كارگاه جوشكارى كمك مىكرد. با تلاش دركنكور سراسرى سال 1356 در رشته فلسفه وارد دانشگاه آذرآبادگان تبريز شد. او ناآرام و پرشور در بحبوحه اوجگيرى انقلاب در سراسر كشور، به كمك و همراهى برادرش محمدرضا بطور شبانه نوار و تمثال امام خمينى قدس سره و شب نامهها و اعلاميههاى ديگر مراجع را در سطح شهر پخش مىكرد. با آغاز جنگ تحمیلی، در سال 1359 از سوى سپاه پاسداران خوى به عنوان بسيجى به پيرانشهر اعزام شد. بعد از مدتی جانشين عبدالرحمن آصفى شد و در آخر بار، سمت فرماندهى گردان حضرت على اكبر عليه السلام را پذیرفت. سپس به وزارت خارجه رفت و موافقت خود را مشروط به اجازه حضور در جبهه - در مواقع ضرورى - اعلام كرد. كاظم حجازىفر، فرمانده گردان حضرت علىاكبر عليه السلام از لشكر 31 عاشورا در غروب اولين روز كربلاى 5 در شلمچه مجروح و به هنگام اذان صبح روز چهاردهم اسفند 65 به شهادت رسيد.
با نبوغ، هوش بسیاری که داشت، رتبه ممتاز کسب می کرد و همزمان در كارگاه جوشكارى کار می کرد
كاظم حجازىفر فرزند كريم و خانم قيمت پورسول در سال 1338 در خانوادهاى مذهبى در شهر خوى به دنيا آمد. كاظم با مسجد و منبر و مراسم سوگوارى اباعبداللَّهالحسين عليه السلام بزرگ شد. پدرش كه مأمور شهربانى شهر خوى بود به سختى خانواده چهارده نفرى خود را تامين مىكرد. به همين جهت با شغل دوم - جوشكارى - سعى داشت مشكلات مالى خانواده را كاهش دهد. در اين ميان كاظم كه مشكلات اقتصادى خانواده، او را نيز آزار مىداد با پشتكار تحصيلاتش را در دبستان پهلوى سابق (دبستان شهيد مفتح فعلى) آغاز كرد و با موفقيت وارد مقطع راهنمايى شد و اين دوره را نيز با موفقيت در مدرسه سوزنچى (مدرسه راهنمايى شهيد مفتح) پشت سرگذاشت. دوره متوسطه را در دبيرستان اميركبير آغاز كرد. نبوغ، هوش و اراده كاظم در اين سالها شكوفا شد و رتبه ممتاز در دبيرستان نتيجه اين كوشش بود تا جايى كه تفاوت او با ساير همكلاسىها براى همه مسئولين دبيرستان آشكار بود.
در اين دوران، كاظم براى كمك به بهبود وضع مالى خانواده به پدرش در كارگاه جوشكارى كمك مىكرد و در عين حال با برقرارى ارتباط نزديك با افراد روحانى و همچنين حضور در فضاى مذهبى - معنوى خانه آرام آرام به مطالعه كتب دينى رو آورد. روحيه مذهبى در او چنان تقويت شد كه به عشق شركت در مراسم دعاى كميل و ندبه مرحوم حاج شيخ احمد كافى در مهديه به تهران سفر مىكرد. كاظم به تحصيل خود ادامه داد و سرانجام موفق شد در كنكور سراسرى سال 1356 در رشته فلسفه وارد دانشگاه آذرآبادگان تبريز شود.
ورود به دانشگاه و آگاهی از اهداف مبارزاتى امام خمينى
ورود كاظم حجازىفر به دانشگاه با جهتگيرى مطالعاتى او همزمان بود. با افزايش مراوده او با افراد آگاه از جمله برادر روحانىاش - حجةالاسلام هاشم حجازىفر - با اهداف مبارزاتى امام خمينى قدس سره آشنا شد و در نخستين گام در سال 1356 اعلاميههاى روحانيت مبارز را كه در قم تكثير مىشد در نقاط حساس شهر خوى نصب مىكرد. او ناآرام و پرشور در بحبوحه اوجگيرى انقلاب در سراسر كشور، به كمك و همراهى برادرش محمدرضا بطور شبانه نوار و تمثال امام خمينى قدس سره و شب نامهها و اعلاميههاى ديگر مراجع را در سطح شهر پخش مىكرد.
در سال 1357 و قبل از پيروزى انقلاب اسلامى، در شهر خوى به كمك تعدادى از دوستان همرزم و هم عقيده تظاهراتى در مخالفت با رژيم پهلوى به راه انداخت و بارها تحت تعقيب پليس و مأموران امنيتى قرار گرفت. او در زمانى كه انقلابيون مسلمان ناچار به مقابله به مثل با نيروهاى نظامى و امنيتى بودند، با ساخت "كوكتل مولوتوف" و سهراهى انفجارى، جوانان انقلابى شهر را يارى مىداد. در جريان جمعه سياه اين شهر از فعالترين انقلابيون بود. همزمان با حركتهاى ضد رژيم پهلوى، احساس مىكند خطر رشد گروهكهاى ملحد كمتر از خطر كشتار توسط نيروهاى شاه نيست. لذا در دانشگاه به بحث و مناظره با اينگونه افراد مىپرداخت. همچنين بانى برپايى دعاى كميل در دانشگاه شد. در راستاى همين حضور مؤثر در دانشگاه بود كه به همراه جمعى ديگر از دانشجويان اتحاديه انجمن اسلامى دانشگاه تبريز را تاسيس كرد. هنگام تعطيلات دانشگاه، در خوى نشريات و شب نامههاى گروههاى ضدانقلاب را از سطح شهر شبانه جمعآورى مىكرد و همزمان به شعارنويسى بر ديوارهاى شهر اقدام مىنمود.
بورسیه دانشگاهی را نپذیرفت
پس از پيروزى انقلاب اسلامى، همزمان با برپايى اولين نماز جمعه در تهران به امامت آيتاللَّه طالقانى، كاظم رهسپار تهران شد. در آن زمان چون نماز جمعه در شهر خوى برپا نمىشد او هر هفته، به قصد شركت در نماز جمعه به امامت آيتاللَّه شهيد قاضى طباطبايى و آيتاله شهيد سيداسداللَّه مدنى راهى تبريز مىشد. در همين ايام براى مدتى در دبيرستانهاى خوى و تبريز به تدريس درس فلسفه پرداخت و درآمد حاصل از آن را به رزمندگان مستضعف و پير هديه مىكرد. كاظم پس از اخذ ليسانس از دانشگاه در رشته فلسفه صاحب اين موقعيت شد كه با استفاده از بورسيه دولتى براى ادامه تحصيل به خارج از كشور برود. اما او كه از صرف بيتالمال در شرايط جنگى در خارج از كشور اكراه داشت، اين بورسيه را نپذيرفت.
در سال 1359 از سوى سپاه پاسداران خوى به عنوان بسيجى به پيرانشهر اعزام شد. از آن پس با حضور مستمر در جبهههاى جنوب و غرب در عملياتهاى محمد رسولاللَّه صلى الله عليه وآله، رمضان، محرم، مسلم بن عقيل، والفجر مقدماتى، والفجر 8، يامهدى(عج)، كربلاى 4 و 5 شركت داشت.
كاظم حجازىفر در سومار منطقه سواد، مسئوليت دستهاى را در گروهان عبدالرحمن آصفى به عهده گرفت. چندى بعد با آشكار شدن لياقت و شايستگىاش به سفارش سردار محمد قنبرلو به عنوان جانشين عبدالرحمن آصفى پيشنهاد شد و با اصرار دوستان و ساير فرماندهان اين مسئوليت را پذيرفت. سپس رشادت، توانايى و درك درست او از فرماندهى و مديريت سبب شد تا به عنوان مسئول محور منطقه سومار انتخاب شود. در اين مدت دقت عمل در انجام وظايف و انس و مهربانى با كليه نيروهاى تحتالامر از مهمترين ويژگيهاى كاظم بود.
شهادت فرمانده گردان حضرت على اكبر عليه السلام
در سال 1362 در جبهه جنوب - اهواز - كاظم به سمت معاونت گردان انتخاب شد. از جمله حساسيتهاى او اين كه در هنگام نقل و انتقال نظامى گردان در مناطق مختلف قبل از هر كار ديگرى، شخصا به بناى نمازخانه اهتمام مىورزيد و هميشه بعد از برپا كردن نمازخانه به ساخت چادر فرماندهى گردان اقدام مىكرد.
در عمليات مسلم بن عقيل، كاظم براثر اصابت تركش خمپاره از ناحيه دو چشم مجروح و در بيمارستان شهيد لبافىنژاد تهران بسترى گرديد. حجةالاسلام هاشم حجازىفر در لحظه به هوش آمدن كاظم پس از جراحى و تخليه چشم زمزمه دعاى كميل او را شنيد كه مىخواند: "اَللهُمَّ لا تَفضَحْنى بِخَفِىِّ مَااطَلَعْتَ عَلَيهِ مِن سِرّى، يا رَبِارْحَم ضَعْفَ بَدَنى وَ رِقَّةَ جِلدى وَ دِقَّةَ عَظمى".
كاظم بعد از تخليه يك چشم و جراحت چشم ديگر، رسالتش را در قبال انقلاب و اسلام و كشور تمام شده ندانست و با شركت در عملياتهاى متعدد در سمت فرماندهى گردان حضرت على اكبر عليه السلام به انجام وظيفه خود ادامه داد. تا اينكه وزارت امور خارجه او را دعوت به همكارى كرد. كاظم بر سر دو راهى، اشتغال در وزارت خارجه و فعاليت ديپلماتيك و يا حضور در جبهه قرار گرفت و بعد از بررسى و مشورت فراوان با دوستان و آشنايان به تهران سفر كرد و با صلاحديد برادر بزرگش به وزارت خارجه رفت و موافقت خود را مشروط به اجازه حضور در جبهه - در مواقع ضرورى - اعلام كرد. وى پس از كسب مجوز و موافقت وزارت امور خارجه براى شركت در عمليات والفجر 4 به جبهه رهسپار شد.
از جمله مسائلى كه كاظم به عنوان استراتژى شخصى به هنگام حضور در جبهه به آن توجه داشت حفظ روحيه نيروهاى تحت امر بود.
غروب اولين روز كربلاى 5 در شلمچه، كاظم - فرمانده گردان حضرت علىاكبر عليه السلام - با آر.پى.جى. اولين تانك عراقى را هدف قرار داد. صداى انفجار تانك با طنين اللَّهاكبر درهم آميخت. شليك پياپى موشك آر.پى.جى. تانكهاى دوم و سوم را هم منهدم كرد كه ناگهان از ناحيه پيشانى مورد اصابت تير مستقيم دشمن گرفت. بدين ترتيب كاظم حجازىفر فرمانده گردان حضرت علىاكبر عليه السلام از لشكر 31 عاشورا به هنگام اذان صبح روز چهاردهم اسفند 65 در اتاق سىسىيو بيمارستان نمازى شيراز به شهادت رسيد. و در گلزار شهداى خوى به خاك سپرده شد.
منبع: کتاب فرهنگنامه جاودانه های تاریخ، نوشته یعقوب توکلی، جلد 1
نظر شما