هر چه در شهر می مانم از خودم متنفر می شوم/ از خانواده شهدا شرمنده هستم خانواده ای که سه شهید داده است
يکشنبه, ۰۱ بهمن ۱۳۹۶ ساعت ۱۱:۵۹
مادر وقتی خبر شهادتم را شنیدید، برایم جشن بگیرید و همه ملت را به این جشن دعوت کنید، چون عروسی من است. برای من ناراحت نباشید و گریه نکنید اگر خواستید گریه کنید، برای علی اکبر حسین گریه کنید
نوید شاهد آذربایجان غربی: شهید «علی اکبر کاملی» سال 1340 در شهر ارومیه متولد شد. در اولین روزهای پیروزی انقلاب اسلامی به فرمان امام وارد کمیته انقلاب اسلامی شد و سپس به سپاه پیوست و عازم جبهه شد. در عملیات های جنوب و غرب کشور مثل رمضان، مسلم ابن عقیل، محرم، والفجر مقدماتی، والفجر یک، والفجر دو، والفجر چهار، خیبر، بدر، فتح فاو، کربلای دو، کربلای چهار، و پنج و تعدادی عملیات دیگر که بالغ بر بیست و یک عملیات می شد، عاشقانه شرکت کرد. آخرین عملیاتی که علی اکبر کاملی در آن عملیات به آرزوی خود رسید،
عملیات بیت المقدس دو بود. قبل از عملیات، اکبر معاون مخابرات لشکر31 عاشورا بود، اما شب عملیات به عنوان بسیجی تکاور به گردانهای پیاده می پیوندد. دوم بهمن ماه سال 66 در حین عملیات بیت المقدس 2 در ماووت عراق که با تنی خسته و رنجور ولی با ایمان قوی و محکم در حال پیشروی و ستیز با بعثیان کافر بود که در ابتدای عملیات زخمي شد اما باز نبرد کرد تا اينكه بر اثر اصابت ترکش خمپاره بر سجده گاهش روحش به پرواز در آمد و به دیدار معبودش شتافت.
این وصیت نامه ها انسان را میلرزاند و بیدار می کند. "امام خمینی"
بسم ا... الرٌحمن الرٌحیم
درود بر محمد (ص) و سلام بر خمینی روح ا...، سلام بر شهیدان کربلای حسینی تا کربلای ایران.
اول روی به پروردگار کرده و میگویم پروردگارا! من با چشمان باز و آگاهی کامل این راه را انتخاب کردم. چون مرگ شرافتمندانه بهتر از زندگی ننگین است. از آنجا که احساس کردم، اسلام و قرآن در خطر است، رهسپار جبهه شدم و رضای خدا را در آن دیدم. همان رضایتی که حسین (ع) درک کرد و ندای یار طلبی سر داد و حرکت کرد، ندائی که امروز رهبرمان خمینی کبیر آن را سر داده است.
مهمترین عامل پیروزی در این انقلاب رهبری و ولایت فقیه بوده است و گر خدای ناکرده از این (امام) سرپیچی کنیم، بی گمان به عذاب الهی دچار خواهیم شد و خداوند هرگز ما را نخواهد بخشید.
ای برادران! شما منتظرید امام جهاد دهد، این خود یک جهاد است، بیائید و بجنگید که دشمن دیگر خوار شده است. مادران جلوی بچه های خود را نگیرید، بگذارید تا آنها بیایند و بجنگند و اگر نگذارید در برابر فاطمه شرمنده می شوید.
اما چند کلمه با دوستان که در پایگاه ثارا... و در جاهای دیگر مشغول خدمت هستند. سعی کنید بچه های حزب الهی را به طرف خودتان بکشید و نگذارید یک عده از مسئولین و آقایان فرصت طلب هر کاری که می خواند انجام دهند. فقط حزب الهی است که می تواند جلوی این کارها را بگیرد. اینها می خواهند با این کارها حزب ا... را منزوی کنند. چون بار انقلاب به عهده حزب ا... است. سعی کنید وحدت خود را حفظ کنید و نگذارید حزب ا... منزوی شود و با تمام قدرت خودتان در مقابل این فرصت طلبان بایستید.
مبادا مسئله انقلاب را فراموش کنید که همان خون شهدا است و مبادا در رختخواب ذلت بمیرید که علی اصغر روی دستهای امام حسین جان داد. مبادا انقلاب را فراموش کنید، با این مصیبت ها و با خون شهدا این انقلاب به اینجا رسیده و حالا هم احتیاج به خون دارد که این خون ها را باید من و شما دهیم. اگر کسی از دست من ناراحت است و یا به کسی بدی کرده باشم، امیدوارم به بزرگواری خود مرا ببخشید و از تمام شما طلب بخشش دارم، این بنده شرمنده و رو سیاه را حلال کنید.
و اما پدر و مادر عزیزم
از اینکه دیگر مرا نخواهند دید، ناراحت نباشید که شهید راه ما زنده است. پدر و مادر خوبم می دانم در این مدت غیر از اذیت، کار دیگری در حق شما انجام نداده ام، همیشه شما را ناراحت کردم. می دانم حالتان خوب نیست ولی خدا شاهد است نمی توانم بمانم زیرا که می دانم دیگر آخرین بار است که به جبهه می روم و نمی توانستم احساساتم را از دست بدهم. بخصوص که این عملیات سرنوشت ساز سپاه اسلام است. از اینکه بدون اجازه شما رفتم در حالی که شما مریض بودید، امیدوارم این حرکت مرا ببخشید و مرا حلال کنید.
مادر وقتی خبر شهادتم را شنیدید برایم جشن بگیرید و همه ملت را به این جشن دعوت کنید، چون عروسی من است. برای من ناراحت نباشید و گریه نکنید اگر خواستید گریه کنید، برای علی اکبر حسین گریه کنید و به هیچ عنوان برای من لباس سیاه نپوشید. مادر باز می گویم مبادا بلند گریه کنید، می دانم داغ فرزند بسیار است ولی حضرت زینب (س) را به یاد بیاورید که داغ 72 شهید را تحمل کرد. شما هم مثل زینب وار داغ یک فرزند را تحمل کن و به این ابر قدرتها بفهمانید که ما نه تنها یک فرزند، بلکه حاضریم تمام فرزندان خود را در راه اسلام و امام بدهیم.
برادر و خواهرانم من نتوانستم حق فرزندی را بر پدر و مادرم انجام دهم، از شما می خواهم و خواهش می کنم قدر پدر و مادر را بدانید و نگذارید احساس تنهائی کنند. سعی کنید در دعاها شرکت کنید و در دعاهای خودتان از خداوند متعال طلب بخشش کنید. در دعاهای خودتان و در نمازهای خودتان این بنده رو سیاه را از یاد نبرید.
ضمناً یک نامه ای نوشته ام که مخصوص پدر و مادرم می باشد و در داخل کمد گذاشته ام آن را برداشته و بخوانید. ولی یک کلمه برایتان بگویم که در نامه ذکر نشده است، خدا شاهد است هر چه در این شهر می مانم از خودم متنفر می شوم، از خانواده شهدا شرمنده هستم، خانواده ای که سه شهید داده، کوچکترین اعتراضی ندارد ولی خانواده ای که هیچکاری نکرده است، اعتراض می کند و نمی گذارد بچه هایشان به جبهه بروند.
دیگر عرضی ندارم. فقط خواهشی دارم که اگر کسی از بنده ناراحت باشد مرا حلال نماید چرا که این بار احساس عجیبی دارم، عملیات سرنوشت سازی است که انشاءا... اگر لیاقت باشد امیدوارم برای من هم در این عملیات ، شهادت نصیب گردد.
بنده شرمنده و روسیاه
علی اکبر کاملی
65/10/4
"وصیت نامه شهید عینا از نوار پیاده شده و هیچگونه دخل و تصرف و تغییری در جملات داده نشده است."
منبع: اداره انتشارات بنیاد شهید آذربایجان غربی
نظر شما