بوسه پیشانی اش جایگاه گلوله شد؛ دانش آموز شهید «رسول فرخی»
دوشنبه, ۰۸ آبان ۱۳۹۶ ساعت ۲۰:۴۹
دوستش پیشانی اش را می بوسد، که شهید با حالت مزاح رو به دوستش کرده و می گوید: «شما جای سجده را می بوسی و یا محل اصابت گلوله را»
به گزارش پایگاه جامع نوید شاهد آذربایجان غربی؛ دانش آموز بسیجی شهید «رسول فرخی مقدم» در سال 1344 در شهرستان ارومیه متولد شد. تحصیلات ابتدایی و راهنمای اش را با موفقیت به پایان رساند. با شروع جنگ تحمیلی، اولین بار از طریق هلال احمر به جبهه های دفاع مقدس اعزام شد. در 17 سالگی در سال 61 با سن کمی که داشت، به عنوان فرمانده گروهان انصار الحسین(ع) گردان حضرت مسلم لشکر 31 عاشورا در عملیات والفجر 1 انتصاب شد. در عملیاتهای بسیاری شرکت کرد و خاضعانه در راه اسلام چه رشادتها که نکرد!! تا اینکه 13 آبان سال 1362، در مرحله سوم عملیات والفجر 4 در ارتفاعات کانی مانگا با مسئولیت فرماندهی گروهان، عاشقانه به سوی ابدیت پر کشید.
دواز دهم فروردین سال 1344 در ارومیه در منزلی استیجاری، کودکی به دنیا آمد که نامش را رسول نهادند تا حجتی بر حق گردد. دوران کودکی اش را در کنار خانواده ای که خیلی دوستش داشتند، سپری کرد. او در دامان مادری، بزرگ شد که نهال محبت را در وجودش کاشت و فرزندی را به گونه ای پرورید که در ایمان و صداقت و شجاعت نمونه ای برای همه شد.
پنج سالش بود که به همراه خانواده به شهر پیرانشهر رفتند و مدت4 سال در آنجا اقامت داشتند. شروع دوره تحصیل ابتدایی اش را در همان شهر شروع کرد. سپس سال1353 به ارومیه برگشتند و رسول در ارومیه به تحصیلاتش ادامه داد. دوره راهنمایی را هم با موفقیت پشت سر گذاشت و دوره دبیرستان را در مدرسه امام خمینی خواند.
در اوج مبارزات انقلابی مردم مسلمان، سیزده سالش بود. با وجود کمی سن در تظاهرات علیه رژیم شاهنشاهی شرکت می کرد و در مسجد دادخواه، فعالیتهای بسیاری در جهت پیروزی انقلاب اسلامی انجام داد.
بعد از پیروزی شکوهمند انقلاب اسلامی، عضو فعال پایگاه مسجد دادخواه شد و در توسعه برنامه های فرهنگی پایگاه تلاش وافری داشت. نوجوان بود اما فکر و عقلش بیشتر از خیلی های دیگر کار می کرد. برای هر مسئله ای به منطقش پناه می جست.
عشق وافری به ولایت فقیه داشت و معتقد بود که کلیه افعال و عبادات اسلامی بدون اعتقاد به ولایت فقیه ناقص است و مورد قبول حق تعالی واقع نمی شود. وجود امام راحل را برای انقلاب، یک وجود ذی قیمت می دانست که انقلاب اسلامی ایران را با برکت همراه نموده است. همیشه افسوس می خورد که چرا با اینکه انقلاب هم پیروز شده بود، اما هنوز متأسفانه ملت ما هنوز امام راحل را خوب نشناخته اند.
به انقلاب و امام امت، ایمان راسخ داشت. چنین ایمانی که در وجود نوجوانی نوشکفته موج می زد، عامل اصلی جبهه رفتنش شد. دفاع از آرمانهای انقلاب را وظیفه می دانست . دوستان رزمنده اش، با عشق و خلوص نیت در میدانهای جهاد به شهادت رسیده بودند، از جمله آنها شهید مقصود جهانگیرزاده و شهید جوادی بود که روحیه رسول بعد از شهادت آنها بسیار بیشتر منقلب شد و همیشه در انتظار وصل به یاران همرزمش بود.
سال سوم دبیرستان در بسیج ثبت نام کرد. او براي مبارزه با دشمنان اسلام و انقلاب اسلامي و براي دفاع از ميهن اسلامي، در برابر توطئه هاي غرب و شرق در بسیج سپاه اروميه ثبت نام کرد و عازم جبهه شد.
موقع اعزام به جبهه با چهره ای گشاده و خندان چون گلی که صبحدم شکفته باشد، از خانواده و دوستانش خداحافظي می کرد. در هر اعزامش، سفارش می کرد، سنگرم را بعد از من خالي نگذارید.
در جبهه بسيار فعال بود و حماسه ها می آفريد به طوري كه هم سنگرانش مي گفتند: «رسول خيلي شجاع بود و بر خلاف کمی سنش، آوازه جسارت و شجاعتش در همه منطقه طنین انداز شده بود. بطوریکه با لبخند های شیرینش و باحضورش در میان رزمندگان در شب عمليات، به آنها روحيه مي داد. »
آخرین وداع:
شهید بزرگوار شهادتش را روی چشم خویش میدید. در آخرین نوبت اعزامش به جبهه، وقتی دوستش او را بدرقه می کرد؛ در حین مصافحه، پیشانی اش را می بوسد، که شهید با حالت مزاح رو به دوستش کرده و می گوید: شما جای سجده را می بوسی و یا محل اصابت گلوله را. سپس با چهره خندان و با رشادت هر چه تمام، خانواده را وداع گفته و به جبهه می شتابد تا از کاروانی که قرار بود اورا به قافله سار عشق برساند، جا نماند. اینبار می رود اما آمدنی نیست. می رود تا جای بوسه را با عشق تقدیم یار کند. او رفت و سیزدهم آبان 62 در عمليات والفجر، در منطقه عملياتي پنجوين 4 ، از ناحیه سر مورد اصابت ترکش خمپاره واقع شد و به شهادت رسید.
دفتر خاطرات شهید:
شهید بزرگوار در آخر مرخصی که آمده بود از رشادت ما و فداکاریهای شهید باکری در میدان نبرد و جهاد یاد می کرد و خیلی خوشحال بود که از طرف شهید مهدی باکری به عنوان رزمنده نمونه جهت یادگیری غواصی و تشکیل نیروی دریایی سپاه انتخاب شده بود. همه اینها را و تمام تجربیاتش را در دفتر خاطرات نوشته بود.
روحش شاد و يادش گرامي باد
منبع: اداره اسناد، هنری و انتشارات بنیاد شهید و امور ایثارگران آذربایجان غربی
نظر شما