مصاحبه جانباز شهید مطلب نژاد (2)
با اینکه جنگیدن و مجروحیت و جانبازی سخت است اما نگهداری و حفظ مقام و شان جانبازی بسیار سختر است و خداوند در این را توفیق دهد.


نوید شاهد آذربایجان غربی: جانباز 70 درصد اسماعیل مطلب نژاد، یکم مرداد سال 35 در خانواده پاک و متدین در ارومیه، قدم در دنیایی می گذارد که با باید از سختیها بگذرد و با امید به خدا قدم در راهی بگذارد که سعادت همیشگی را به دنبال خود دارد. اسماعیل مطلب نژاد راه خود را انتخاب و در این راه در بیستم اردیبهشت سال 61 در شلمچه دو چشم خود را در راه خدا و برای خدا اهدا می کند، سالیان سال بود که با این آشنا شده بود تا اینکه چهاردهم آبان سال 93 به همرزمانش می پیوندد.

 فیلم/  مصاحبه جانباز شهید اسماعیل مطلب نژاد

اینک به خاطراتی از خود جانباز شهید اسماعیل مطلب نژاد گوش فرا دهیم:

آن زمانها در کنار برادران ایثارگر، در محیطی پاک و شرایطی زیبا و تحت تربیت مادری پاکدامن عقیده و ایمانی بالا داشتم. در جهاد کار می کردم و همگی روحیه ای بالا داشتیم، با این روحیه بسیار عالی، عازم جبهه شدیم. عامل اصلی جبهه رفتن من هم شهید مهدی باکری و آقای حسین علایی بودند.

بعد از مجروحیت از ناحیه دو چشمم، زمانیکه همراه با برادرانی که برای درمان به آلمان می رفتیم، این برادران سپاهی بودند و همگی ایمانهایی بسیار بالا و عقیده ای والا داشتند.

یکی از جانبازان همدانی به اسم محمد نوریان با پسرش آمده بود که پسرش علیرضا هم جانباز 70 درصد بود. می خواستند نامه ای بنویسند که از من خواست تا کمکش کنم، من هم نامه را گفتم و ایشان نوشتند.

آن زمان وقتی امام (ره) نامه می نوشتند، تمامی موارد را با 1، 2، 3 ... مشخص می کردند که من به طور ناخواسته، نامه را به این سبک برایشان گفتم تا بنویسند.

نامه که تمام شد، آن را داخل پاکت نامه گذاشتیم؛ اما یادم نیست که که از طریق پست ارسال کردیم یا به آقای آهنگران دادیم که او هم در آلمان برای جراحی حنجره آمده بود، تا به ایران ببرد.

البته در کنار آن نامه ، من هم برای خانواده ام و آقای نامه ای نوشتم و گفتم: نگران و ناراحت من نباشید، اینجا همه برادران جانباز همراه و کمک همدیگر هستند و روزهایی خوبی را سپری می کنیم.

 

تا زمانیکه نظام مقدس جمهوری اسلامی است و هم افتخار می کنم که جانباز این نظام مقدس هستم. من مقام دیگری از خدا نمی خواهم، تنها از خدا می خواهم تا توفیق آن را بدهد که تا جانبازی خود را حفظ کنیم. با اینکه جنگیدن و مجروحیت و جانبازی سخت است اما نگهداری و حفظ مقام و شان جانبازی بسیار سختر است و خداوند در این را توفیق دهد.

 

مدتی بعد خواهرم به همراه والده از ایران به من که هنوز در آلمان بودم، زنگ زدند و گفتند: با هزینه هنگفتی که خرج کردیم و با سختی تمام توانستیم با تو تماس بگیریم. مدتی زیادی است که رفته ای و ما هیچ خبری از تو نداشتیم و بسیار نگرانت بودیم.

این ماجرا را آقای صادق شنیده بود و از آن به بعد هفته ای یکبار، خانواده ام از طریق جهاد با من تماس می گرفتند تا اینکه بعد از 14 ماه و اتمام معالجات به ایران بازگشتم.

اکنون که 19 سال  از آن سالها گذشته، خدا را شاهد می گیرم؛ هنوز یه لحظه هم به ذهنم خطور نکرده که به خودم بگویم مطلب نژاد تو چشمانت را از دست داده ای یا غمش را بخورم.

 

منبع: مصاحبه با جانباز 70 درصد اسماعیل مطلب نژاد

 دانلود فیلم مصاحبه با جانباز شهید اسماعیل مطلب نژاد

 

 

 

 

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده