معرفی شهدای استان (260 )
در رابطه انقلاب و جنگ می گفت كه صدام و عوامل حمایتگرش آخرين نفسهايشان را مي كشند و طولی نمی کشد که خواهند رفت.

نوید شاهد آذربایجان غربی: شهید مفقودالاثر رضا صفری مقیطالو به سال 1342 در روستاي گورچين قلعه به دنیا آمد، بعد از اخذ دیپلم و قبولی در تربيت معلم، به حوزه علميه تبريز رفت و از آنجا به قم اعزام گرديد. با آغاز جنگ تحميلي عراق و تجاوز به مرزهاي اسلامي، در تاريخ دوازدهم اسفند ماه سال 1364 در درگيري با دشمن بعثی، در منطقه فاو، جنوب در عمليات والفجر 8 مفقودالاثر گرديد.

 

 

شهید مفقودالاثر رضا صفری مقیطالو به سال 1342 در روستای گورچين قلعه، از محال انزل، از توابع شهرستان اروميه، در يك خانواده مذهبی ديده به جهان گشود.

 پس از طي دوران طفوليت، تحصيلات خود را تا اخذ مدرك ديپلم ادامه داد.

رضا دوره ابتدایی اش را در گورچين، دوره راهنمايي را در مدرسه پروين اعتصامی،و دوره دبيرستان را در دبیرستان آهنگران شهرستان اروميه گذراند.

از دوراني كه پا به دبيرستان نهاد، در فعاليتهايي كه در مسجد و پايگاه صورت مي گرفت، شركت مي كرد.

 بعد از قبول شدن در تربيت معلم، بعد از چند ماه به حوزه علميه تبريز رفت و از آنجا به قم اعزام گرديد.

رضااز نظر اخلاقی، فردی مؤمن و متعهد نسبت به اسلام بود. فردي دلسوز و مهربان نسبت به خانواده و دوستان بود.

سعي می کرد تا در مواقع بيكاری به كار بپردازد و تا حدی باری از دوش خانواده بردارد. همچنین در اوقات فراغتش به خاطر علاقه ای که به مطالعه داشت، به خواندن کتابهای مختلف مخصوصا به کتابهای مذهبی و نوارهای مذهبی علاقه زيادی داشت و به مطالعه مجله و روزنامه نيز اهميت مي داد.

دوران انقلاب همواره در راهپيمايي هايي كه توسط مردم انقلابی صورت مي گرفت، شركت مي كرد.

اخلاق و رفتار رضا بيش از حد خوب بود. به همه مهرباني مي كرد و اگر نياز مالی داشتند، سعی می كرد به آنها كمك نمايد و همه همسايگان و فاميل ها نيز هميشه از وي به نيكي ياد مي كنند و هيچ گاه او رااز ياد نمي برند.

بزرگترين آرزويش  پيشرفت اسلام بود و همچنین دوست داشت ، معلومات و ياد گرفته هايش را به ديگران منتقل نمايد و مردم را ارشاد نمايد.

در رابطه انقلاب و جنگ مي گفت كه صدام آخرين نفسهايش را مي كشد و رفتنی است و آخرين دفعه ای كه به جبهه اعزام مي شد، چهره اش بسیار متفاوت شده بود، نوری خاص در صورتش بود و جذابیتی خاص در وی ایجاد شده بود؛ همینگونه نیز شد. موقع آخرین اعزامش به ديدار عموها و دايي ها و فامیل دیگر رفت و با همه آنها خداحافظی نمودو این آخرین دیدار و خداحافظی اش شد.

توصيه می كرد مال خود را به حرام آلوده نكنيم و به محرومان كمك نمائيم و عدل و داد را رعايت كنيم.

رضا انسانی درستكار و ديندار بود و بسيار متواضع و سخاوتمند بود.

به مادر و خواهرش از رعايت حجاب و انجام فرايض ديني مي گفت و تأكيد مي كرد اگر به شهادت نايل شوم هيچ گاه ناراحت نشويد و گريه  و زاري نكنيد.

قبل از اينكه مفقود شود، به پدرش پيشنهاد مي كند كه به جبهه و برود و در راه خدا به جهاد و مبارزه بپردازد و در این ديدار تمام فاميل ها و دوستانش رفت و اين آخرين رفتنش بود كه وي مفقود شد.

 

با آغاز جنگ تحميلي عراق و تجاوز به مرزهاي اسلامي، در تاريخ دوازدهم اسفند ماه سال 1364 در درگيري با دشمن بعثی، در منطقه فاو، جنوب در عمليات والفجر 8 مفقودالاثر گرديد.

 

خاطره ای کوتاه از مادر شهید:

 بعد از مفقود شدن رضا، شبی در خواب ديدم كه در باغي درس مي خواند.

 پرسيدم پسرم رضا جان، چرا اينجا درس مي خواني؟

اظهار داشتند: اينجا را پيغمبر برايمان بخشيده كه ما در اينجا درس بخوانيم.

 يك بار هم در خواب ديدم با هم به مشهد مقدس رفته ایم و مرقد امام رضا(ع) را زيارت مي كنيم.

 

روحش شاد و يادش گرامي باد

منبع: مرکز اسناد بنیاد شهید و امور ایثارگران

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده