طلبه نوجوان عاشق، شهید ابوالقاسم حسینی؛ شهادت بیست و چهارم دی
نوید شاهد ارومیه: شهيد ابوالقاسم حسيني به سال 1349 در خانواده اي مذهبي و روحاني در روستاي علي ملك از توابع نقده چشمان معصوم خود را به شكوه طبيعت باز كرد و پس از عمري هر چند كوتاه ولي سراسر شور و شوق و مجاهدت در حالي كه هنوز بيش از 16 بهار از زندگي اش نگذشته بود در مورخه بیست و چهارم دی ماه 65 در منطقه شلمچه، آنجا كه ديار عاشقان وصال يار بود، دل بي قرار خويش را به قرار بخش دلهاي دردمند سپرد و به آرامش ازلي و ابدي دست يافت.
از كوچه باغهاي سرسبز و با صفاي دشت سلدوز مي آمد با كوله باري از ايثار و عشق، چون صبحگاهان زيباي زادگاهش، شاد و پاك در ديدار نخست به جانت مي نشست. به سال 1349 در جمع خانواده اي پاك و روحاني ديده به روشني هستي گشود.
دوران طفوليت را در آغوش پرمهر مادر و تربيت دلسوزانه پدر سپري كرد و وارد محيط مقدس تحصيل علم و دانش گرديد. سالهاي ابتدائي را با موفقيت در زادگاهش به پايان رسانيد. شايد كه رودبار جاري درسهاي كلاسيك جان تشنه اش را نمي توانست سيراب سازد. شايد كه علاقه طبيعي و از دل جوشيده اش به اسلام و معارف اسلامي راهگشاي او به سوي روحانيت شده بود.
به هر حال زادگاهش رارها ساخت و به سوي حوزه علميه روانه گشت. به مدرسه رسالت اسم نويسي و به تحصيل پرداخت. تلاش و كوشش او در درس سرمشق ديگر دوستانش بود، همراه درس به تهذيب نفس و كسب فضائل اخلاقي نيز همت گمارد. دوستان همدرسش از او به عنوان طلبه اي كه عاشق درس و تهذيب بود نام مي برند.
او فردي آرام و متين بود.آرامش ظاهري او حكايت صفاي باطني و آرامش دروني اش بود. تلألو ستاره چشمانش سيماي ملكوتي او را جلوه خاصي بخشيده بود.
كلام دلنشين و تبسم شيرين او باعث تحسين و جذب دوستان شد. او كه فرزندي غيور از تبار شيعه و پرورده دامان هوشياران حوزه بود، درس را رها ساخت و به سوي جبهه شتافت. او كه آغازگر راهي به سوي نور و مينو شده بود مي رفت تا با همه توانش به تعهدي كه با خداوند داشت عمل نمايد.
او به سنگر مبارزه همان گونه مي نگريست كه به سنگر مدرسه و كتابهاي درسي نگاه مي كرد.
وقتي پيوندهاي خانوادگي و روابط صوري محيط مانع راه تكامل انسان گردند، وقتي كه غُل و زنجيرهاي ظواهر دنيوي بخواهند انسانيت انسان را به بند بكشند و راه را براي عروج و تكامل معنوي انسان سدكننده و بالاخره آن هنكام كه محيط مانع نيل انسان به خويشتن گردد، هجرت تنها سلاح است و سرانجام او در ادامه پويش و حركت خدائيش از منزلگاه هجرت و جهاد عبور كرد و در پايان آخرين منزل، شهادت را نيز با سرافرازي پشت سر گذاشت و فوز عظيم را از آن خود ساخت.
ابوالقاسم حسینی در مورخه بیست و چهارم دی ماه 65 در جبهه شلمچه ، در کربلای 5 در حالیکه نوجوانی بیش نبود و تنها 16 سال داشت، پس از مدتها پيكار و جهاد عليه خصم دون به تركش خمپاره اي، جان شيرين به شيريني شهادت سپرده و مزرع شاداب جوانيش پايمال ستم متجاوزان شد و به خزان پيوست.
از گذار زمينيان به وسعت ملكوتيان راه گشود و به عهد الست خويش وفا كرد.
پيكر پاك و مطهرش در جوار رحمت حق در گلزار شهدا نقده در سينه گرم خاك جاي گرفت.
رفتي و رفتن تو آتش نهاد بر دل
از كاروان چه ماند جز آتشي به منزل
خوشا نماز شهادت به جبهه ها خواندن و خوشا جبهه ها كه مسجد الاقصاي معراجيان پاكباز شد.
روحش شاد و يادش گرامي باد
«خوشا آنان كه سوداي و دارند
كه سر پيوسته در پاي تو دارند
به دل گيرم تمناي كساني
كه اندر دل تمناي تو دارند»
منبع: مرکز اسناد بنیاد شهید و امور ایثارگران آذربایجان غربی