خاطراتی از فرمانده پايگاه هاي مقاومت حوزه سلماس
زماني كه در شهرستان سلماس مشغول تحصيل بود، دوستان ايشان مي آمدند و به ما مي گفتند كه پسرتان عكس هاي شاه را از روي ديوارها مي كند و در يك جاي مخفي آنها را پاره مي كند.

 

غلامعلی مهدیزاده متولد سال 1331 و بعد از انقلاب مسؤوليت فرماندهي پايگاه هاي مقاومت حومه شهر سلماس را بر عهده داشت. دشمن پليد از فعالیتهای غلامعلی به تنگ آمده و او را در سطح شهر  در مورخه بیستم و یکم آذرماه سال 60 با آرپي جي به شهادت رسانيد.

 

 

شهيد غلامعلي مهديزاده دوران تحصيلات خود را در دوران رژيم سابق يعني رژيم شاهنشاهي در روستاي گلعذان محل تولد خود شروع كردند. ايشان دوران دبستان را در دبستان غفارزاده واقع در همين روستا به پايان بردند و دوران راهنمائي را ، به علت اينكه روستاي گلعذان فاقد مدرسه راهنمايي بود، در شهرستان شاپور كه سلماس كنوني است ادامه دادند.

غلامعلی بعد از تعطيل شدن مدرسه روستا بر مي گشت، ابتدا درس هايش را مطالعه مي كرد و بعد از پايان وقت مطالعه در خيابان هاي روستا كه پر از گِل و لاي و آب هاي كثيف بودند و مردم مجبور بودند براي رفتن به مزارع و باغ هاي خود داخل گِل و لاي شده و به مزارع خود بروند، ايشان با ريختن شن و ماسه بر روي آب ها و برداشتن گِل و ولاي و ريختن شن و ماسه راه ها را تعمير کرده و راه ها را براي عبور راحت مردم آماده مي كردند تا مردم راحت تر بتوانند به مزارع خود بروند.

 در رژيم شاهنشاهی، راديو كرامت هايي وجود داشت كه در مكان هاي عمومي به آنها گوش مي كردند و شهيد غلامعلي مهدي زاده به ايشان تذكر مي داد كه به اين راديوها گوش ندهيد؛ زيرا در‌ آينده فجايع و فساد به وجود مي آورند.

 ايشان دوستان خود را در مسجد جمع مي كرد و به آنها مي گفت كه اگر آدم روزی يك سانت به سوي مسجد و نماز و روزه و ... قدم بردارد، اين يك سانت ها جمع و چندين متر مي شود و باعث مي شود كه انسان در كارهاي خير و نيك گام بردارد.

 ايشان به رشته كشاورزي خيلي علاقمند بودند و در كارهاي كشاورزي به پدرشان كمك مي كردند.

حتی زماني كه غلامعلی كوچك بود،  روزه مي گرفت و هميشه نمازهايش را مي خواند.

 تبليغات ايشان به هم سن و سال هايش اين بود كه انسان بايد به سوي كارهاي نيك برود و هميشه در صراط مستقيم گام بردارد.

در رژيم گذشته،  زماني كه در شهرستان سلماس مشغول تحصيل بود،  دوستان ايشان مي آمدند و به ما مي گفتند كه پسرتان عكس هاي شاه را از روي ديوارها مي كند و در يك جاي مخفي آنها را پاره مي كند. ما هم بخاطر اینکه، غلامعلی  را افراد رژيم شاهنشاهي دستگير نکنند، مجبور شديم او را به شهرستان خوي فرستاديم تا مدرك ديپلم خود را در آنجا بگیرد.

بعداز كسب مدرك ديپلم ، در مسجد با هم سن و سالانش در پخش تبليغات مشغول شده و بعد از چند سال به سربازي رفتند.

 در سوسنگرد مشغول خدمت شدند،  در اوايل انقلاب كه امام خميني (ره) دستور داد كه «من به سربازان دستور مي دهم ، سلاح هاي خود را بر زمين بگذارند و به سوي اسلام قدم بگذارند.»

ايشان از سوسنگرد فرار كرد و به منزل بازگشت. بعد از مدتي كه در خانه به سر مي برد ، به ايشان توصيه می كردیم كه برگرد به خدمت؛ اما ايشان گفتند: هر وقت كه امام دستور بدهند من بازمي گردم.

امام كه دستور دادند، ايشان رفتند و دوران خدمت خود را به پايان رساندند.

بعد از اتمام دوران سربازی در سپاه ثبت نام كرد و مدتي در دفتر تبليغات سپاه مسؤول دفتر تبليغات شدند. بعد از آن مسؤول فرماندهي بسيج شدند و ايشان تمام خدمت خود را در كردستان گذراندند.

در تمام شهرستان شاپور (سلماس)‌ و روستاها پايگاه هاي مقاومت تشكيل دادند.

مدتي كه بني صدر در تلويزيون صحبت مي كرد، ايشان تلويزيون را خاموش مي كردند و مي گفتند كه بني صدر لياقت رئيس جمهوري بودن را ندارد و من مي گفتم كه تو چرا با ايشان مخالف هستي؟ مي گفت: شماها نمي توانيد بفهميد اين در‌ آينده كشورهاي همسايه را با ما درگير جنگ مي كند.

سر انجام  بعد از آن همه خدمت و رشادتها و فعالیتهایی که انجام دادند،  در بیست و یکم آذر سال 60 موقعي كه ايشان به مأموريت رفته بودند،‌ شب ساعت 10 گروه حزب دمكرات كمين گذاشته بودند و ماشين تویو تای ايشان را با آرپي جي در كنار جاده شهرستان منهدم كردند که غلامعلی مهدیزاده و آقای خشنود شهید و دوست دیگرش آقا محرم مجروح شدند.

روح اين شهيد و شهيدان انقلاب اسلامي كه در به ثمر رساندن اين انقلاب باشكوه قبل از انقلاب و بعد از انقلاب نقش بسزايي داشتند شاد باد

 

منبع: مرکز اسناد بنیاد شهید و امور ایثارگران آذربایجان غربی

 

 

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده