پنجشنبه, ۰۳ تير ۱۳۹۵ ساعت ۱۳:۰۸
در اين موقع بود که مصطفي كارش را رها كرده و به جمع انقلابیون پیوست. مصطفی مردم را دعوت مي كرد و با زبان بسيار ساده از انقلاب و امام سخن مي گفت و مردم را به وحدت دعوت مي كرد و مي گفت بايد همه با هم برادر و برابر باشند و بر همديگر نبايد پشت بكنند چون تا وقتي متحد هستيم،‌ شكست نمي خوريم و چندمين بار مورد هجوم ضد انقلابيون واقع شد

 نام : مصطفی امینی

تولد: 1327

محل شهادت: کفچرین قطور توسط اشرار و قاچاقچیان

تاریخ شهادت: 3/4/1359


فرازی از زندگی شهید مصطفی امینی

شهيد مصطفي اميني به سال 1327 در يك خانواده كشاورز در روستاي قطور از حوالي شهرستان خوي ديده به جهان گشود. همين طور سالها سپري گشت و مصطفی در هفت سالگي به مدرسه رفت و تا سوم ابتدائي در زادگاهش درس خواند و سپس به علت فقر مادي نتوانست به تحصيل ادامه دهد . در 14 يا 15 سالگي خانواده را ترك و سوي شهر به دنبال كار رفت و با اين كار زندگي خانواده اش را تأمين مي كرد و با هر مشكلي دست و پنجه نرم می كرد. او تنها نان آور خانه بود كه دست تقدير برايش اجازه خدمت به دين والدين را نداد و همه شان را به خداوند تبارك و تعالي سپرده و لباس مقدس سربازي را به تن كرد. پس از خدمت سربازي دوباره فشار زندگي بر دوشش سنگيني كرده و براي فراهم آوردن امرار معاش خانواده از اين شهر به آن شهر رفت تا كاري به دست آورد. بالاخره پس از تلاش و كوشش فراوان توانست در راه آهن قطور استخدام و كاري براي خودش به دست آورد و تازه به خود آمده و سر و ساماني به خانواده اش داده بود که راه انقلاب اسلامي تحت رهبري امام خميني به اوج خود رسيد و درست موقعي كه سران شرق و غرب به تكاپو افتاده بودند تا بلكه بتوانند اين انقلاب اسلامي را به ضعف و نابودي بكشانند، در اين موقع بود که مصطفي كارش را رها كرده و به جمع انقلابیون پیوست. مصطفی مردم را دعوت مي كرد و با زبان بسيار ساده از انقلاب و امام سخن مي گفت و مردم را به وحدت دعوت مي كرد و مي گفت بايد همه با هم برادر و برابر باشند و بر همديگر نبايد پشت بكنند چون تا وقتي متحد هستيم،‌ شكست نمي خوريم و چندمين بار مورد هجوم ضد انقلابيون واقع شد و مورد غضب اشرار منطقه گرديد و حتي از طرف اشرار نامه هایي به اين مضمون كه بايد ماشين راه آهن را بياوري و در اختيار ما قرار بدهی و خود نيز با ما همكاري بنمائي، ولي چون او به انقلاب و اسلام معتقد بود علاوه از اينكه ماشين را نداد بلكه به آنها  پرخاش كرده و می گوید: « با اين تهديدهاي پوچ مرا نترسانید، من تا آخرين قطره خون با شما نبرد می كنم.» و بالاخره به آرزويش رسيد و خودش را به پاي درختي  ريخت كه ثمره آن ولايت فقيه است و در اين راه از هيچ كوششي فروگذار نکرد و بالاخره در کفچرین قطور توسط اشرار و قاچاقچیان در تاريخ 1359/4/3 شربت گواراي شهادت را نوشيد.

 

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده