زندگی مفصل فرمانده گردان نقده
اینچنين توصيه مي نمود «شما را هم قسمتان مي دهم به خداوند تبارك و تعالي همان طوري كه من جانم را برای اسلام فدا مي كنم شما نیز از كمك و ياري دين و رهبري به عنوان حزب ا.. خسته نشده و پشتيان روحانيت باشيد و رهبر اسلام و اين نور چشم رزمندگان و شهدا را تنها نگذاريد.»




نوید شاهد آذربایجان غربی: سردار شهيد «رحمان آصفي» در پانزدهم تیر ماه سال 42 در شهرستان خوي به دنيا آمد. با پشتکار توانست دیپلم خود را در رشته الکترونیک برق با موفقیت به پایان رسانید. پسری باهوش و آرام و متین بود و از همان اوایل کودکی به نماز و احکام اسلام بیشتر اهمیت می داد. دوران انقلاب در تمام تظاهراتها و راهپيمايي ها و پخش اعلاميه ها پيشقدم بود. بعد از پيروزي انقلاب به عنوان پاسدار جهت دفاع از حيثيت نظام و دفاع از وطن در سپاه ثبت نام نمود و با آغاز جنگ تحميلي، جز اولین داوطلبانی شد که برای اعزام به جبهه ثبت نام نمود. شب و روز مشغول مبارزه با اشرار و احزاب و پاكسازيهاي داخلي در كردستان مشغول بود و در مسؤولیتهای مختلفی خدمت کرد که سرانجام طی ماموریتی، در چهارم شهریور 62 با سمت فرمانده گردان نقده توسط افراد ضدانقلابیون شهد شهادت را به سر کشیده و در ملکوت اعلی، روحشان پرواز کرد.


شهيد رحمان آصفي در پانزدهم تیر ماه سال 42 در شهرستان خوي در يك خانواده مذهبي و مؤمن به دنيا آمد. مادرش به خاطر بخشندگي خداوند تعالي و عطا نمودن فرزندی پاک به او، نام او را رحمان گذاشت. رحمان در دامان پاك مادر پرورش يافت.
 وی پس از اتمام تحصیلات ابتدائی و راهنمائی در هنرستان شهید رجائی خوی به تحصیلات خود ادامه داد. او تحصیلات ابتدائی خویش را در مدرسه های ابتدائی هدایت سابق، موثقي سابق و حافظ سابق با موفقیت به اتمام رسانید و دوران راهنمائی خویش را در مدرسه راهنمائی بابک سابق به اتمام رسانید. دوران دبیرستانی(هنرستان) خویش را در دبیرستان شهید رجائی با رشته الکترونیک برق با موفقیت به پایان رسانید.
پسری باهوش و آرام و متین بود و از همان اوایل کودکی به نماز و احکام اسلام بیشتر اهمیت می داد. مشغول تحصيل در دوره متوسطه بود كه كم كم نام انقلاب زبانزد مردم شد. او نیز رفته رفته در كنار دوستان به مساجد و تكايا مي رفت. در تمام فعاليتها در جهت اهداف انقلاب در سطح شهر به فعاليت مشغول بود. پس از تلاش زياد در جهت شناساندن انقلاب خميني به مردم در تمام تظاهراتها و راهپيمايي ها و پخش اعلاميه ها پيشقدم بود و شجاعانه با اشرار مبارزه مي كرد. 
بعد از پيروزي انقلاب شكوهمند اسلامي، سپاه تشكيل گرديد. او به عنوان پاسدار جهت دفاع از حيثيت نظام و دفاع از وطن در سپاه ثبت نام نمود. تا پایان تحصیلات متوسطه در سپاه خدمت می کرد و بدین ترتیب هم درس می خواند و هم خدمت می نمود که بالاخره بعد از اتمام درس به طور فعالتر در سپاه مشغول خدمت شد. به طور فعال و صادقانه مشغول خدمت بود تا اينكه جنگ تحميلي شروع شد. وقتی جنگ حق علیه باطل توسط مزدوران حلقه به گوش آمریکا (صدام عفلقي) بر ملت مسلمان ایران تحمیل شد او جز اولین داوطلبانی شد که برای اعزام به جبهه ثبت نام نمود ولی به علت کمی سن از رفتن به جبهه بازماند که شهید آصفی با اصرار فراوان عاقبت موفق به اعزام شد. از آنجائی که خیلی زرنگ و چابک بود از او در بیشتر عملیاتها استفاده می کردند. او در كنار ساير همرزمان شب و روز مشغول مبارزه با اشرار و احزاب و پاكسازيهاي داخلي در كردستان مشغول بود. آنچنان كه دوستان از شجاعت و دلاوري ايشان تعريف مي نمايند و می گویند خيلي جسور و نترس بودند و بدون هيچ واهمه اي در تمام نقاط كردستان اعزام و توطئه دشمن را برهم مي زد. 
برای همرزمانش اینچنين توصيه مي نمود «شما را هم قسمتان مي دهم به خداوند تبارك و تعالي همان طوري كه من جانم را برای اسلام فدا مي كنم شما نیز از كمك و ياري دين و رهبري به عنوان حزب ا.. خسته نشده و پشتيان روحانيت باشيد و رهبر اسلام و اين نور چشم رزمندگان و شهدا را تنها نگذاريد.»
پس از مدتی خدمت در سپاه همراه با عده ای از برادران با فرماندهی یک گروهان عازم جبهه سومار می شود و بعد از اتمام مأموریت به عنوان مسؤول آموزش بسیج خوی انتخاب و در این پست نهایت تلاش و کوشش را از خود نشان می دهد. وی پس از مدتی باز هوای جبهه می کند ولی براثر کارآیی که در بسیج داشت از رفتن به جبهه وی ممانعت به عمل آمد اما چون عبدالرحمان عاشق جبهه و عاشق شهادت بود به مدت یک ماه مرخصی استحقاقی گرفت و به سوی جبهه روانه گردید و در عملیات مسلم بن عقیل(ع) فرماندهی یکی از گردان ها را به نام گردان امام سجاد(ع) به عهده گرفت. سپس در منطقه5 مسؤولیت واحد عملیات و بعد مسئولیت واحد بسیج سپاه پاسداران ماکو را عهده دار شد. او به خاطر فعالیت زياد، وقت فراغتی نداشت. بیشتر اوقات خود را در مساجد و مراسم مذهبی و مطالعه و گوش دادن به اخبار و رسیدگی به خانواده خویش و خدمت در سپاه می گذرانید.


ویژگیهای اخلاقی و عملی و اجتماعی شهید در دوران انقلاب

 با توجه به اینکه شهید قبل از انقلاب سن چندانی نداشت اما به مسائل مذهبی فردی و اجتماعی و اسلامی یعنی مراسم و مراکز مذهبی بیشتر اهمیت می داد و شرکت می نمود بطوریکه بعد از حدود دو سال قبل از انقلاب شهید کم کم با مسائل سیاسی آگاهی پیدا کرد. در دوران قبل از انقلاب به مسائل داخلی کشور اهمیت بسیاری می داد و برای پیروزی انقلاب از هیچ کوششی باز نمی ماند، اعم از تظاهرات نگهبانی و تبلیغات و پخش اعلامیه ها و اینکه بیشتر اوقات در مساجد و تظاهرات و شبها به نگهبانی می پرداخت. 
فرزندی تیزهوش و زرنگ بود، مسائل عقیدتی و سیاسی را زود یاد می گرفت و با همان مسائل به بحث پیرامون انقلاب و امام و مبارزه با طاغوت و فریب خوردگان طاغوت می پرداخت.
بعد از انقلاب مردم به ایشان عشق و علاقه فراوانی پیدا کرده بودند و او جوابگوی مسائل سیاسی و عقیدتی بیشتر مردم به شمار می آمد. شهید بعد از انقلاب، فعالیت های سیاسی و اجتماعی و فرهنگی و عقیدتی زیادی کرد. از جمله کارهای فرهنگی او تشکیل کتابخانه در مساجد و جمع کردن بچه ها در مسجد و تشکیل بسیج دانش آموزی، پایگاه مقاومت و تدریس قرائت قرآن برای بچه ها و گذاشتن برنامه های تبلیغی و ... بود، تا آنجايي که ایشان موقعي که در مسجد می نشستند بچه ها دور او جمع می شدند و به وضوح دیده می شد که بعضی از بچه ها صورت پر از نور الهی ایشان را می بوسیدند. او مربی خوبی برای بچه های محل بود و همانا اخلاقي نشأت گرفته از مولا علی(ع) داشت. شهید برای رسیدن به معشوق خویش تا لحظه شهادت برای اسلام فداکاری نمود.
كه با توجه به مذهبي بودن خانواده ايشان، پیروزی انقلاب همچون نور، طلوعی دیگر در جامعه کوچک خانوادگیش درخشیدن گرفت و عشق و علاقه اهل خانواده اش به اسلام ولایت فقیه بیشتر گردید. او درس ایثار و شجاعت را به خانواده اش و همراهان و خویشاوندان آموخت. او معشوق خویش را به جان خرید و خود را به جانان رسانید. 


با اصرار فراوان و دخل و تصرف در شناسنامه خویش به کردستان اعزام گردید 

نظر شهید نظر امام امت بود. وقتی جنگ حق علیه باطل توسط مزدوران حلقه به گوش آمریکا (صدام عفلقی) بر ملت مسلمان ایران تحمیل شد، شهید جز اولین داوطلبان شد که برای اعزام به جبهه ثبت نام نمود ولی به علت کمی سن او از رفتن به جبهه بازماند که شهید آصفی با اصرار فراوان و دخل و تصرف در شناسنامه خویش عاقبت موفق به اعزام به کردستان (پیرانشهر) گردید و بعد از مدتی از طرف سپاه به عنوان مسؤول گروهان همراه عده ای از برادران عازم جبهه سومار گردید و بعد از اتمام مأموریت به خوی برگشت. شهید عبدالرحمان عاشق جبهه و عاشق شهادت بود. سپس با توجه به اینکه از طرف سپاه برای رفتن به جبهه ممانعت می شد و براي اینکه ایشان بتوانند عازم جبهه شوند با استفاده از مرخصی استحقاقی یک ماهه روانه جبهه سومار می شوند و در عملیات مسلم بن عقیل(ع) فرماندهی یکی از گردان های به نام گردان حضرت سجاد(ع) بر عهده می گیرد و با رشادتهای فراوان او در این عملیات از ناحیه چشم چپ مجروح می شود و بینایی چشم چپ خویش را از دست می دهد و بعد از طرف منطقه5 تبریز او را به مسؤولیتهای دیگر برای خدمت بیشتر به اسلام می گذارند. او به حق فرماندهی باتقوا و رشیدی بود.
شهید هر بار که عازم جبهه می گردید بر روحیه اش می افزود. او جبهه را نزدیکترین راه برای رسیدن به معبود خویش می دانست. شهید حتی بعد از مجروح شدن روحیه خود را از دست نداده بود و همیشه به عشق شهادت فعالیت می کرد.

شب شهادت

شهید عبدالرحمن، جمعه شب شهریور ماه در سپاه نقده مسؤول شب بود. ساعت حدودهشت و نیم شب به وی خبر دادند که در باغی در کنار شهر افراد مشکوکی مشاهده شده اند، لذا شهید آصفی با دو نفر از برادران عازم باغ مذکور شوند که هیچ چیز نتوانسته بودند پیدا کنند لذا در حین برگشت حدود ساعت11 شب که مسیرشان از یک خیابان داخل منطقه کُردنشين نقده می گذشت و چند نفر از افراد ضدانقلابیون و حزب دمکرات در لباس نظامی ماشین آنها را متوقف و بدون درنگ ماشین آنها را به رگبار بسته بودند و نامبرده همواره با دو نفر از برادران پاسدار در دم جام شهد شهادت را به سر کشیده و در ملکوت اعلی، روحشان پرواز کرد. 

همانند مولایش مظلومانه شهید شد

شهید عبدالرحمان به حق عبد خدا بود. او اخلاق خوبی داشت و به همه احترام می گذاشت و همه او را دوست داشتند. حتی موقعی که به خانه وارد می شد پدر و مادرم به پای او می ایستادند. او به درد همه خانواده ها می رسید. چهره نورانی و خوب او نمایانگر تقوا و انسانیت او بود. او شهید است. او همانند مولایش مظلومانه شهید شد. اگر بخواهم از اخلاق او سخن بگویم تنها چند مورد جزئی می توان در این زمینه بیان کرد چرا که زبان از گویای آن عاجز است.
شهید عبدالرحمن روح خانواده اش و خویشاوندانش بود. بعد از شهادت او بزرگترین تشيیع جنازه ای بود که در مراسم او انجام گرفت. او قلب بیشتر مردم بود. اثار خوبی به جا گذاشت. اخلاق و رفتار و ایثار و شجاعت و فداکاری را به بازماندگان و مردم آموخت و بعد از شهادت  او خیلی از افراد آموزش دیده اش عازم جبهه ها گردیدند. مربی و انسان الهی بود و به امام عشق می ورزید و عاقبت فدای معشوق خویش گردید.

اکنون خانواده شهید بعد از شهادت او مقاومتر از پیش و استوارتر از قبل ایستاده و به فرمان امام امت لبیک گفته و خواهند گفت.
«همانا خدا خرید از مؤمنان جانها و مالهایشان را که برای ایشان است بهشت.»
«هان این شهیدان در جوار حق تعالی آسوده خاطر باشید که ملت شما پیروزی شما را از دست نخواهد داد.»
ما شیشه ایم باک نداریم از شکست
شیشه چو بیشتر شکند تیزتر شود

منبع: پرونده فرهنگی بنیاد شهید آذربایجان غربی

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده