خاطره‌‌ای از شهید «حسن زارعی»
سه‌شنبه, ۰۴ ارديبهشت ۱۴۰۳ ساعت ۱۰:۲۶
پدر شهید تعریف می‌کند: همیشه آرزو داشت به جبهه برود، می‌گفت «دوست دارم شهید شوم، برایم دعا کنید چون دعای شما زودتر مستجاب می‌شود، دعا کنید شهید شوم ولی اسیر نشوم.»

به گزارش نوید شاهد هرمزگان، شهید «حسن زارعی» چهارم شهريور 1344، در روستای كُنارجو از توابع شهرستان ميناب ديده به جهان گشود. پدرش علی، كشاورز بود و مادرش بی‌گل نام داشت. تا دوم راهنمايی درس خواند. به عنوان سرباز ارتش در جبهه حضور يافت. چهارم ارديبهشت 1365، در جزيره مجنون عراق بر اثر اصابت تركش خمپاره به پهلو، شهيد شد. پيكر او را در زادگاهش به خاک سپردند.

ی

دعا کنید شهید شوم

زمان سربازی رفتنش فرا رسیده بود، 18 سال بیشتر نداشت که از طرف ارتش برای جبهه نام‌نویسی کرد. همیشه آرزو داشت به جبهه برود، می‌گفت «دوست دارم شهید شوم، برایم دعا کنید چون دعای شما زودتر مستجاب می‌شود، دعا کنید شهید شوم ولی اسیر نشوم.» آن لحظه‌ای که با هم خداحافظی کردیم هنوز توی نظرم است. او را از زیر قرآن رد کردم، با تمام همسایه‌ها خداحافظی کرد و به جبهه رفت.

وقتی از جبهه برمی‌گشت توی کارهای کشاورزی به من کمک می‌کرد. به او گفتم «پدرجان خودت را خسته نکن، برو به دوستانت سَر بزن، خیلی وقت است که آن‌ها را ندیده‌ای» می‌گفت «پس تو چی؟ می‌خواهم کمکت کنم، تا وقتی اینجا هستم نمی‌گذارم تنها باشی»، با اینکه همیشه کمکم می‌کرد اما می‌گفت «پدر من برای شما کاری نکردم خیلی شرمنده‌ام.»

(به نقل از پدر شهید)

ی

انتهای متن/

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده