حرف دل؛
سلام بر تو! نامت را نمی‌دانم. هیچ کس نامت را نمی‌داند. اهالی زمین تو را گمنام نامیده اند. آرام و با دلی پر از هیاهو کنار قبرت می‌نشینم تا ناگفته هایم را برایت بنویسم به تو‌ای فرشته‌ای در آسمان هفتم، زائری خسته دل از زمینم. در ادامه این دلنوشته از نازنین حسنی فرهنگی موفق و نویسنده ایلامی منتشر می‌شود.

به گزارش نوید شاهد ایلام؛ «نازنین حسنی» فرهنگی موفق، شاعر و نویسنده ایلامی دلنوشته‌ای با عنوان نامه ای برای شهید گمنام چنین نوشته است:

حرف دلم را به شهید می زنم
کلامم را به نامش کردم آغاز
همان که داده ما را شوق پرواز


سلام بر تو! نامت را نمی دانم. هیچ کس نامت را نمی داند. اهالی زمین تو را گمنام نامیده اند. آرام و با دلی پر از هیاهو کنار قبرت می نشینم تا ناگفته هایم را برایت بنویسم.

کنار سنگ سردی می نشینم که هیچ نامی روی آن ننوشته اند؛ هیچ چراغی برایش روشن نکرده اند؛ هیچ شمعی برایش نمی سوزد و هیچ عودی بالای سرش عطر نمی افشاند.
خوب که فکر می کنم، این سنگ سرد روی زمین جای تو نیست. نام تو با خط سرخ بر سینه ی آسمان حک شده است.

تو از تبار خورشیدی و جای تو در اوج آسمان است.آری! آسمان هفتم، جایی که فرشتگان بی وقفه طوافت می کنند.

چه نیازی به شمع است! تو که خود شمع تمامی و ذره ذره تمام وجودت آب شده است تا روشنگر شبهای تار ظلمت باشی.
چه نیازی به چراغ است! تو خود چراغ راه همه ای و چشمه ی جوشان نور و معرفتی. چه نیازی به عود و عنبر! تو خود سرچشمه ی زلال عطر ایثاری.
ایثاری که در آن جسم و جان و تمام وجودت تقدیم خدا کردی.
حتی نامی برای نوشتن بر سنگ مزارت برجای نمانده است.
ای غریب آشنا! هوای اطرافت، حال و هوای حرم امام رضا(ع) را دارد. در کنار خاک سردت، گرمی دستان خدا احساس می شود.
در نزدیکی تو چقدر خدا به ما نزدیک است.
جای چهره آسمانیت، لاله ی سرخی قاب شده است که از لابه لای گلبرگهایش، نور حضورت دیدنی است.
تمام نانوشته های مزارت را با جان و دل می خوانم و آنها را به وسعت یک عمر به خاطر می سپارم و در گوش زمان زمزمه خواهم کرد.

انتهای پیام/

 

 

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده