مروری بر وصیت شهيد محمود عاليشوندی«2»
شهيد «محمود عاليشوندی» در وصیت دوم خود می نویسد: «برادران عزيز، اگر لازم باشد تا حق ثابت گردد با ريختن خون پاکتان ثابت کنيد که پيرو حقيقی اسلام عزيز و امام بت شکن می باشيد همان طور که مجاهد شهيد...» متن کامل وصیت این شهید بزرگوار را در نوید شاهد بخوانید.

برای اثبات حق، جان می دهیم

به گزارش نوید شاهد فارس، شهيد «محمود عاليشوندی» سال 1335 در فراشبند ديده به جهان گشود. 7 ساله بود که راهی مدرسه شد. دوران ابتدایی و راهنمایی را در مدرسه ی شوريده فراشبند گذراند. دوران دبيرستان را در شهرستان کازرون و فيروزآباد سپری کرد و موفق به کسب دیپلم علوم تجربی شد. با آغاز جنگ تحمیلی عازم جبهه جنگ شد. این شهید بزرگوار 15 بار عازم جبهه جنگ شد و به عنوان فرمانده در عملیات های «طريق القدس، فتح المبين، بيت المقدس، محرم، والفجر يک و... نقش آفرینی کرد. »  وی سرانجام در غروب سوم اسفند سال 1362 در حالی که با دوستان شب قبل حنا بسته بودند و شادی حضور در عمليات خيبر وجودشان را پر کرده بود به آرزويش یعنی شهادت رسيد.

بیشتر بخوانید: وصیت «1» مسیری در جهت خودسازی

متن وصیت «2»:

برادران عزيزم حرف ها زياد است و درد دل ها بسيار، هر بار که می خواهم قلم بر کاغذ بياورم و صحبتی یا وصيتی بنويسم، يادم به وصيت نامه های قبل می افتد و گاهی خنده ام می گيرد؛ چرا که اگر قرار بود من شهيد شوم تا الان کار تمام بود و اين همه کاغذ هم سياه نمی کردم اما صلاح خدا در کار است و مرگ وحيات ما بدست با کرامت اوست.

سيلاب های وامانده از شرق و غرب

نمی دانم از کجاش بنويسم و سرآغاز صحبتم را از کجا شروع کنم. از قرآن و سفارشات مکرر او در رابطه با جهاد فی سبيل الله و يا به شمار جنگ هایی که پيامبر اسلام و علی(علیه السلام) در آن شرکت داشتند و نام سردارانشان تا ابد صفحه تاريخ را به شهادت می خواند و يا از مبارزات پر مخاطره امام عزيز و اين همه تبعيدها و ناراحتی های روحی، قبل از انقلاب و مقابله او با منافقان و سيلاب های وامانده از شرق و غرب و فرصت طلبان جاه طلب و پيرو رنگ و ريا «بعد از انقلاب» و فرمان های پيامبر گونه ايشان مبنی بر شرکت مسلمانان در جنگ تحميلی عليه کفر زبون و يا از مظلوميت جوانان صادق حزب الهی و مورد طعنه و تهمت واقع شدن آنها و کنار گذاشته شدن آنها... اما اين ها بايد بدانند «برادران حزب الله» که آقا و مولايشان علی(علیه السلام) چقدر مورد اتهام «بی سياستی و بی تجربگی او در جنگ» دشمنان اسلام شايعه پراکنی می کردند و او را می کوبيدند و حق مسلم او را با کجای بی انصافی و پر روئی غصب می نمودند واقع می شد.

برای اثبات حق، جان می دهیم

اما چه توانست بکند جز اين که به نخلستان برود و سر را در چاه فرو کند و در دل خويش را به چاه گويد و نخلستان های سر به فلک کشيده و ستاره های درخشان آسمان را به شهادت گيرد. اما با اين وضع مانند ستون آسمان و زمين محکم ايستاد و خطبه های يکی پس از ديگری او نشانه مظلوميت و روشن نمودن حقايق اسلام و کفر و منافقين است شروع کنم. برادران عزيزم اگر لازم باشد تا حق ثابت گردد با ريختن خون پاکتان ثابت کنيد که پيرو حقيقی اسلام عزيز و امام بت شکن می باشيد همان طور که مجاهد شهيد و بزرگوار برادر آگاه و در خط امام شهيد مظلوم حاج نعمت الله با اين سن و سال ثابت نمود که:

ای دوست برای دوست جان بايد داد     در راه محبت امتحان بايد داد

تنها نبود شرط محبت گفتن          يک مرتبه هم عمل نشان بايد داد

شاید در این عملیات سعادت شهادت را داشته باشم

گرچه زندگی اين مرد خدا سراسر عمل و مبارزه عليه شيطان نفس و شيطانک های بيرونی بود اما قانع از اين ها نبود و خونش را نثار قدم مولا و آقايش امام مهدی(عج) نمود تا با ظهورش عدل را بر جامعه حکم فرما نمايد. همان گونه که در اول عرض کردم حرف ها و درد دل ها زياد است اما مغز و قلم من و استعداد نوشتن بنده کشش گفتن و عنوان کردن و نوشتن آن را ندارد. اما با اين وضع چون ساعت هائی بيش به عمليات نمانده و شايد خداوند سعادت شهادت را بر من فرستاد وصيت نامه را شروع می کنم ان شاءالله که مورد قبول خداوند متعال واقع گردد.

لحظه های عمرم همچون پرده سینما در نظرم می گذرد

همان طور که گفتم در آماده باش کامل و صد در صد بسر می بريم و لحظه لحظه های عمرم بخصوص بودن در کنار خانواده و همچنين برادران حزب الهی در نظرم مانند پرده سينمائی می گذرد و با خود فکر می کنم که آيا زمانی می آيد که حزب الله از مظلوميتش بيرون آيد و بحق خود برسد و يا نه «بقول برادر عزيز حاج هدايت الله بحرانی» بدست آن طبقه پوست کلفت برادران بايد منزوی باشند و دست آورد های انقلاب را از دست برادران حزب الهی بيرون بياورند.

بگذريم اين ها همه مقام های دنيایی است. گرچه مقام در جمهوری اسلامی خدمت است و اجر دارد و اگر هم حرف از پُست و يا چيز ديگری است به خاطر آن است که خدای نکرده انقلاب بدست افراد ناباب نيفتد همين و بس.

برادران، حلالم کنید

برادرانم، همسنگرانم عزيزان مظلوم و حزب الهی امت حزب الله و شهيد پرور فراشبند شما را به خدا قسم می دهم که اگر اشتباهاتی از من سر زد و باعث ناراحتی هر کدام از شماها گرديده ام به احترام خدا و شهدا مرا ببخشيد و حلالم کنید.

چشم مستضعفان جهان به رهنمودهای رهبر انقلاب

شما را به خدا قسم دست از ياری امام عزيز و نائب بحق امام برنداريد و نگذاريد او تنها بماند که ان شاءالله تنها نخواهد ماند و خدا پشتيبان اوست و مستضعفان جهان نيز چشم اميد به رهنمودهای پيامبرگونه او دوخته اند. اگر کسی او را ياری کند خدا را و دين خدا را ياری نموده و مثل اين که بخود کمک کرده و نگذاريد چهره های فعال و ياران امام مانند بهشتی، مظلوم واقع شوند و مورد تهمت واقع شوند که يک وقت خدای نکرده سهل انگاری باعث ناراحتی می شود و پشيمانی به بار می آورد که پشتيبانی هم سودی ندارد.

انتهای متن/

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده