دلنوشته؛
برق نگاه او می سوزاند سردی این نبودن ها را. در این صحرای طوفان زده واژه ها باید مرمت شود. وقتی «بله» را می گویی دیگر جز معشوق نمی‌بینی این را از حرف های نسیبه حس می کنم. آذربایجان شرقی شما را به خواندن این دلنوشته دعوت می کند.

به گزارش شاهد آذربایجان شرقی، دلنوشته‌ای در وصف گرامیداشت یاد و خاطر شهدای سوسنگرد و شهید والامقام «علی تجلایی» به قلم شبنم اسماعیلی تقدیم نگاه گرمتان می شود.

در این صحرای طوفان زده واژه ها باید مرمت شود

میان واژه ها گم شده ام.
یک طرف علی با لبخندش نشان حرمت حفظ این خاک را در دست دارد؛ و در طرف دیگر نسیبه را می بینم که با دخترانش از عظمت این خاک می گوید.
در کنار واژه های خاک خورده راه می روم.
«عین» را می‌بینم؛
احتمالا «ع» عشق است!
مگر می شود علی باشد، نسیبه بخندد؛ مریم و حنانه با دستان کوچکشان شیرینی عسل را به زندگی بدهند و عشق نباشد.
در این سراب بی مهری به دنبال عشق می دوم.
مثال عشاق تاریخ را بارها خوانده ام اما...
این شور و شوق در نگاه های نسیبه را چون آتش تن به یغما رفته می بینم که جلا می دهد اندیشه را برای ماندن.
برق نگاه او می سوزاند سردی این نبودن ها را.
در این صحرای طوفان زده واژه ها باید مرمت شود.
وقتی «بله» را می گویی دیگر جز معشوق نمی‌بینی این را از حرف های نسیبه حس می کنم.
علی فانوس بدست راه را برای همسرش باز می کند.
رد پای تجلایی هنوز روی این خاک خودنمایی می‌کند.
نسیبه پیش از همه می رود؛
دستان گرم مادر به نگاه های همسرش گره می خورد.
خواهران زیر نور ماه و خورشید به حرکت در می آیند.
ماهی که علی بود خورشید گرما بخشش نسیبه
می‌دانی این روز ها حصار های زیادی در کنار مان جولان می‌دهد؛
و یک منٕ علی در خود کم است
که مقاومت کند،
که تاب داشته باشد،
و بشکند این زنجیر های به خون نشسته را.
این حصار ها ماندنی نیست.
این نوید ها، این شهود ها پایان خوش می طلب؛
پایانی چون سوسنگرد!
که تجلی گر ایمان به این خاک زخم خورده است.
این خاک تجلایی ها در دل خود نهفته دارد...

انتهای پیام/

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده