نوید شاهد – در زمان جنگ سنش کم بود و بخاطر همین مسئله او را به کمین های میدان جنگ نمی بردند. چون مهدی شجاع و دلیر بود و از خلوص نیت بالایی برخوردار بود، با گریه ها و التماس هایش مسئولین را راضی میکرد که به میدان برود. متنی که خواندید قسمتی از زندگینامه شهید «مهدی قربانی» بود که نوید شاهد استان آذربایجان غربی شمارا برای مطالعه ی زندگینامه این شهید بزرگوار دعوت میکند.

با گریه و التماس از فرماندهان اجازه حضور در میدان را می گرفت

نوید شاهد استان آذربایجان غربی؛ شهيد «مهدي قرباني» در بیستم دی ماه 43از دامن مادری مؤمن و در یک خانواده متوسط و مذهبی متولد شد .

خانواده او جهت علاقه ی وافر به معصومین نامش را مهدی نهادند. وی در بخش قره ضیاءالدین متولد و بعد از مدتی در شهر خوی اقامت گزید. تحصیلات ابتدائی را در مدرسه ششم بهمن سابق و تحصیلات راهنمائی را در مدرسه دهخدا ادامه می داد و این زمان مصادف بود با آغاز انقلاب شکوهمند اسلامی.

 ایشان که شاگردی زرنگ بود، همواره در تظاهرات و جلسات مذهبی دوران انقلاب شرکت می کرد.

 گر چه مهدی آن زمان سن کمی داشت ولی ایمان و اخلاص او بس والا بود. ایشان در دوران دبیرستان از اعضای فعال انجمن اسلامی بود در این اوان بود که جنگ تحمیلی عراق علیه کشور ما شروع شد .

هفده سال بیشتر نداشتند که به دوستان می گفتند که الان موقعیت جنگ است و ما در قبال این جنگ مسئولیت داریم .

با گریه و التماس از فرماندهان اجازه حضور در میدان را می گرفت

آن زمان مصادف با سال 60 بود که رژیم بعث عراق قسمتهای زیادی از میهن اسلامی را اشغال کرده بود؛ لذا این شهید بزرگوار اولین بار در سال60 عازم جبهه پیرانشهر گردید. در زمان جنگ سنش کم بود و بخاطر همین مسئله او را به کمین های میدان جنگ نمیبردند. چون مهدی شجاع و دلیر بود و از خلوص نیت بالایی برخوردار بود، با گریه ها و التماس هایش مسئولین را راضی میکرد که به میدان جنگ برود.

 در سال61 بود که ایشان دوباره به جبهه پیرانشهر اعزام شد و در سال62 به عضویت رسمی سپاه درآمد و در قرارگاه حمزه سیدالشهدا(ع) در قسمت پذیرش و پرسنلی کار می کردند.

 هر چند کار ایشان دفتری بود ولی ایشان عاشق خدا بود و به خاطر همین عشق به معبود خودشان داوطلبانه مأموریت می گرفتند و در اکثر عملیاتها، در اشنویه و نقده شرکت داشتند.

 وی در سال64 که چند روزي بيشتر به شروع عملیات والفجر8 نمانده بود، مرخصی گرفته و در آن عملیات غرورآفرین شرکت می کنند و در سال65 در جریان عملیاتهای حاج عمران همراه دو تن از شهیدان عزیز «حسن علیزاده و احمد بادامچی» شرکت می کردند.

ایشان خصلتهای عجیبی داشتند. که این خصلتها از ایمان او نشأت می گرفت و خواب برای این عزیز معنی نداشت.

با گریه و التماس از فرماندهان اجازه حضور در میدان را می گرفت

 او مرد عمل و مرد میدان بود. وی در افتتاح پایگاه شهید عفیری عنصر اصلی بودند و با بیخوابی هایشان پایگاه را راه اندازی می کردند و طوری شد که این پایگاه با تلاش شهید عزیز فعالتر گردید . وی در تولی و تبری بس جدی بود و همیشه برادران پایگاهش را دعوت به تقوا و نظم در کارها می کرد و عشق وافری به ائمه معصومین داشت و عاقبت در نزدیک تربت پاک امامش حسین(ع) در عملیات کربلای8 شلمچه، در هجدهم فروردین 66 شهد شیرین شهادت را نوشید و مظلومانه حتی جسمش نیز همچون روحش به آسمانها پر کشید.

روحش شاد و يادش گرامي باد.

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده