برادرم را به خواندن نماز تشویق کنید
سهشنبه, ۰۲ بهمن ۱۳۹۷ ساعت ۲۳:۱۸
در قسمتی از وصیت نامه « شهيد غلامرضا سليم اميني»آمده است: برادرم را به خواندن نماز تشویق کنید و در قسمتی از شب بیدار شوید و عبادت کنید.
نوید شاهد آذربایجان غربی: « شهيد غلامرضا سليم اميني» سوم فروردین1339 در شهرستان اروميه در خانواده اي مؤمن و متدين چشم به جهان گشود. از آنجائي كه مادرش يك روحاني زاده و پدرش مردي متدين بود، از خردسالي با تعاليم عاليه اسلام مأنوس و دل و جانش به نور ايمان منور گرديد. دوره ابتدايي را در دبستان دهقان و دوره راهنمايي را درمدرسه هدف به پايان رسانيد و سپس وارد ارتش شد تا در نيروي هوايي مشغول خدمت شود ولي از آنجائي كه وضعيت وقت ارتش با روحيه ديني و مذهبي وي سازگاري نداشت از ارتش خارج شد و در دبيرستان مشغول تحصيل شد.
غلامرضا از عاشقان خاندان نبوت بود و هميشه قرآن مي خواند. اين بود كه علاقه و عشقي وافر نسبت به نايب بر حق آقا امام زمان(عج) حضرت امام خمینی داشت و لذا در راهپيمايي ها و تظاهرات قبل از انقلاب شركتي دائمي داشت. وی فردي دقيق و نكته سنج بود و آشنايي زيادي با مسائل مذهبي و سياسي داشت بعد از پيروزي انقلاب شكوهمند اسلامي با اعضاي گروهك هاي موجود وقت بحثها و درگيري هاي زيادي داشت تا جائي كه بارها در درگيري هاي خياباني با منافقين و ... مجروح شده بود.
«غلامرضا سلیم زاده» كه شيفته تعاليم اسلام و تشنه خدمت به محرومين جامعه بود بعد از تشكيل كميته ارزاق در شهرستان اروميه اولين فردي بود كه از طرف كميته مأمور آذوقه رساني به فقرا و محرومان شهر شد. ولي با تمام اين اوصاف دلي كه عاشق جمال حق شد و هدفش لقاء يار، قطعاً آتش عشقش با اين اقدامات فروكش نمي كند و اين بود كه در همان ابتداي شروع جنگ تحميلي و زماني كه تنها دو ماه از شروعش مي گذشت كار و تحصيل را رها و سلاح رزم به دست گرفت و راهي جبهه جنگ حق عليه باطل گرديد، سرانجام در چهارم دی ماه 1359 در اطراف رودخانه بهمن شير آبادان بر اثر اصابت گلوله به شهادت رسید.روحش شاد و یادش تابه همیشه گرامی باد!
درپاره ای از وصیت نامه ی شهید این گونه آمده است:
«إن ينصركم ا... فلا غالب لكم ان يخذلكم فمن ذا الذى ينصركم من بعده و على ا... فليتوكل المؤمنون»
«اگر شما را خدا يارى كند محال است كسي بر شما غالب آيد و اگر به خوارى واگذارد آن كيست كه بتواند شما را بعد از آن يارى كند.»
«درود بر شهيدان گلگون كفن اسلام وسلام بر رهبر بزرگوارمان امام خميني. من اين وصيتنامه را در دزفول ساعت پنج و ده دقیقه شب مي نويسم.
من مي روم تا بلكه درى از درهای شهادت به رویمان باز شود، برادر و خواهرم مپندار كه من مي خواهم بيهوده بميرم. اين را به فال نيك بگير كه رهرو حضرت على(ع) خواهم گشت و تو نيز بيا كه با هم در يك صف واحد با شعارى واحد لبيك گويان به آن سوى مرز برويم تا بلكه بتوانيم درگوشه اى ازكربلاى ايران زندگی کنیم.
اى مادرم؛ من خود را پاسدار امت اسلامى حس مى كنم و مي خواهم با شما كلامى چند بگويم، مي خواهم در اين حال كه خود را چند قدم به شهادت رساندم، حرف دل را با شما در میان بگذارم. مادرم، اگر شما خاطرتان باشد در توى اتاق خانه عكسى از من و برادرم را زير عكس امام امت خمينى بت شكن زده بوديد، به آن نگاه مى كرديد و می گفتید تو و برادرت سربازان این خاک هستید، و من گفتم اگر در راه خدا به شهادت برسم، هرگز ناراحت نشوید، شير پاكت را بر من حلال دار و اگر از من آزرده بودى مرا ببخش و برادر كوچكم يعنى اكبر را به خواندن نماز تشویق کنید و در قسمتی از شب بیدار شوید و عبادت کنید.و خود نيز تا قطره قطره خون خويش در اين راه فعاليت كن.
و تو اى برادرم اكبر بايد نمازت را بخوانى و قرآن را خوب ياد بگيرى و از تو مي خواهم كه تفنگ من را هر كجا كه باشد به دست گيرى و نگذارى كه تفنگ از دست من بر زمين افتد. و اسلام حفاظت كن و همچنان سرباز امام باقى بمان كه نسل آينده از ما مسلمانان انتظاراتى دارند.
پدر عزيزم حلالم كن تا بلكه پيش خداوند متعال بخشوده گردم و تو خواهرم، تو نيز بدان وحتماً هم نيز مي داني كه من آرزويم اين بوده كه به شهادت برسم وشما امت اسلامى همگى به فرمان امام گوش دهيد، چون تنها اوست كه راهگشاى ملت و امت، ناجى مستضعفين و درد ما را كه تا به حال برايمان ظلم شده مى داند. تو اى برادر پاسدارم، جسم مرا همچنان بعد از اينكه به شهادت رسيدم بر روى سنگرهايتان بگذاريد تا همچنان اسلام محكمتر باقى بماند. همه برادران پاسدار در سنگر اسلام باقي بمانيد و نگذاريد كه دشمن بين امت تخم نفاق افكند و اتحاد امت را از ميان ببرد تا بتواند خداي نكرده به اسلام ضربه اى وارد سازد. همه شما را به خدا مى سپارم و آرزوى موفقيت در راه اسلام را دارم.»
برادر همرزم شما غلامرضا سليم امينى
منبع : اسناد بنیاد شهید و امور ایثارگران آذربایجان غربی
نظر شما