فرمانده ای که در حال وضو گرفتن به شهادت رسید
شنبه, ۲۲ دی ۱۳۹۷ ساعت ۰۱:۲۹
«شهید كريم صمد زاده طريقت» هيچ وقت چه در جبهه و چه در پشت جبهه آرام و قرار نداشت، در عمليات بدر شركت داشت و در شرق دجله بر اثر اصابت تركش و استنشاق گازهاى شيميايى مجروح شد و در بيمارستانهاى متعددى بسترى گرديد سپس در طراحى عمليات گردانهاى لشكر عاشورا در عملياتهاى كربلاى 4 و 5 نقش مهمى ايفا كرد. سرانجام، عمليات كربلاى 5 به هنگام اذان ظهر - زمانى كه مشغول وضو گرفتن بود، شربت شیرین شهادتش را نوشید.
نوید شاهد آذربایجان غربی : «شهید كريم صمدزاده طريقت» در يكم اسفند 1343 از مادرى به نام زهرا رهبر در خانوادهاى نسبتاً مرفه و مذهبى به هنگام اذان ظهر در اروميه به دنيا آمد. پدرش على، مردى پر تلاش و با سخاوت و از اصناف اروميه بود. دوره دبستان را در مدرسه نويد فتح و دوره راهنمايى را در مدرسه على رستمى به پايان رساند. در حالى كه بيش از چهارده سال نداشت در جريان انقلاب در اروميه در پخش اعلاميه و شعارنويسى روى ديوار و... بسيار فعال بود.
در سال 1361 به دبيرستان ابوذر رفت. كريم، دانشآموز سال چهارم رشته فرهنگ و ادب بود كه در هفدهم فروردين 1361 براى اولين بار به جبهه شتافت و در خط بانسيران (بانسيران وسط) در گيلانغرب حضور يافت. او به تناوب به تنگه حاجيا كه از حساسيت خاصى برخوردار بود، رفت. سختترين كارهاى جبهه را انتخاب مىكرد و در اين زمان مسئوليت تداركات سنگرهاى مخفى يا كمين كه در خط مقدم قرار داشتند را به عهده داشت. از همين جا بود كه كريم در نفوذ به جبهه دشمن مهارت يافت كه بعدها در اطلاعات و عمليات بسيار به كمك او آمد. بعد از يك مأموريت شش ماهه در جبهه گيلانغرب به مناطق عملياتى جنوب رفت و اين بار در جبهه جنوب و در لشكر 31 عاشورا حضور يافت. او در واحد اطلاعات و عمليات خدمت مىكرد و در شناسايى منطقه رملى فكّه جنوبى، تلاش فراوان داشت. بعد از اتمام عمليات والفجر مقدماتى، كريم به شناسايى منطقه جديد ارتفاعات "حمرين" همت گماشت. در حمرين و محدوده لشكر 31 سه ديدگاه ديدهبانى وجود داشت: اولين ديدگاه مقابل ارتفاع 165، دومين ديدگاه مقابل ارتفاع 145 و سومى مقابل ارتفاع 143 بود. كريم در اين زمان ديدهبانى ورزيده بود، وقتى دوربين مىكشيد آخرين تحركات در سنگرهاى دشمن را به فرماندهى گزارش مىداد.
هيچ وقت چه در جبهه و چه در پشت جبهه آرام و قرار نداشت. استان آذربايجان غربى به علت همسايگى با كشور عراق قبل از آغاز جنگ تحميلى همواره مورد تهديد ضدانقلاب و دسيسههاى داخلى بود و كريم در مقابله با اين تهديدات مىكوشيد. در سال 1362 از سوى فرماندارى اروميه مأموريت يافت از كليه كورهپزخانهها فهرستبردارى كند و وضيعت آنها را بررسى نمايد. همچنين براى مدتى مسئوليت نظارت بر توزيع آرد و گرانفروشى نانوايان را به عهده داشت.
او به روحانيت، به ويژه رهبر انقلاب علاقه شديدى داشت به آن اندازه كه در نوشته هايش آمده است:
در هر حال دنبالهرو امام بزرگوار باشيد كه نجاتدهنده انسانها از بدبختى است. هميشه پشتيبان روحانيت باشيد كه شاخ و برگ امامت و امامند. پشت سر روحانيت به حركت خود ادامه دهيد و آنها را طبيبان جامعه و نفوس خود بدانيد. مساجد و دعاى كميل و نماز جمعه، سنگر محكم افراد پشت جبههاند و بايد به خاطر خون شهدا حفظ شوند. اگر ما از روحانيت جدا شويم، شرق جنايتكار و غرب غارتگر مثل لقمهاى ما را مىبلعند و از اسلام و اسلاميت خبرى نمىماند.
در پاييز سال 1362 و بعد از سالها فعاليت به عنوان بسيجى به عضويت سپاه پاسداران انقلاب اسلامى در آمد و در واحد اطلاعات سپاه مشغول به كار شد و پس از آن با حضور در جبهه در عمليات خيبر و در هدايت گردانها نقش مهمى داشت. او به حميد باكرى، قائممقام لشكر عاشورا علاقهاى ويژه داشت و به چشم مراد و راهنما به او مىنگريست. به همين خاطر بعد از شهادت و مفقود شدن حميد باكرى در عمليات خيبر در جزاير مجنون به شدت تحت تاثير قرار گرفت و متحول شد.
كريم در كنار فرماندهان ارشد لشكر عاشورا كمكم جايگاه ويژه خود را پيدا كرد. در 15 ارديبهشت 1363 و بنا به درخواست قرارگاه حمزه سيدالشهدا(ع) از لشكر عاشورا به قرارگاه مأمور شد و در تيپ تازه تأسيس رزمى 662 بيتالمقدس مشغول و با سمت معاونت واحد اطلاعات و عمليات مشغول به كار شد. پس از بازگشت از تيپ مرزى بيتالمقدس، مهدى باكرى وى را به مأموريت شناسايى مناطق عملياتى مريوان فرستاد. كريم به همراه چند تن از نيروها، هفتصد كيلومتر دورتر از قرارگاه لشكر با كمترين امكانات در نزديكترين خطوط تماس با دشمن به مأموريت شناسايى پرداخت. آنها مىبايست عمق نيروهاى دشمن را شناسايى كنند. به همين جهت طى يك مأموريت چهل و پنج روزه و طاقتفرسا با نفوذ به داخل جبهه دشمن، اطلاعات ذىقيمتى را براى قرارگاه تهيه كردند.
كريم در سال 1363 در عمليات بدر شركت داشت و در شرق دجله بر اثر اصابت تركش و استنشاق گازهاى شيميايى مجروح شد و در بيمارستانهاى متعددى بسترى گرديد. ابتدا به اهواز و بعد به دزفول و سپس به شيراز منتقل گرديد. در شيراز بعد از مداواى نسبى به اروميه انتقال يافت تا دوره استراحت و نقاهت را بگذراند.
زمانى كه خبر شهادت مهدى باكرى را شنيد بىنهايت منقلب شد به طورى كه بعدها در اين باره نوشت: «اگر بنده حقير شهيد شدم و لياقت پيدا كردم مرا در پاى مزار محل يادبود آقامهدى خاك نماييد.» در سال 1364 در لشكر 31 در كنار مصطفى مولوى - مسئول واحد اطلاعات و عمليات لشكر - مأموريتهاى شناسايى را انجام مىداد و به عنوان جانشين دوم اطلاعات و عمليات عمل میكرد.
مصطفى میگويد:
در كار اطلاعات و عمليات خبره شده بود. محاسبات كريم رد خور نداشت، با قاطعيت حرف مىزد در تعيين مسير راهكارهاى عملياتى و گنجايش هر راهكار براى عبور نفرات مهارت بسيار داشت. يقين داشتيم كه او دقيقترين محاسبه را انجام مىدهد. بسيار فعال بود و بيشتر كار و كمتر استراحت مىكرد و عملاً همهكاره اطلاعات و عمليات بود.
از يك عمليات شناسايى در منطقهاى كوهستانى، خاطرهاى زبانزد بچههاى اطلاعات و عمليات لشكر بود. به اين شرح كه:
اول شب بود كه تيم شناسايى به راه افتاد. به دل جبهه دشمن مىرفتيم و كريم در سر ستون تيم شش نفره ما قرار داشت. منطقه كوهستانى و پوشيده از درخت بود. دشمن خط دفاعى مستحكمى نداشت و پايگاههاى آن مجزا از هم عمل مىكردند. قصد ما اين بود كه يكى از پايگاههاى آنان را كه در فاصله دورى قرار داشت، شناسايى كنيم.
دو ساعت طول كشيد تا به هدف رسيديم؛ كريم در شناسايى وسواس داشت. از همه سنگرها و موانع كوچك و بزرگ كروكى كشيديم و موقعيت دشمن را به طور كامل بررسى كرديم.
زمان بازگشت فرارسيد. در راه بازگشت بوديم كه دشمن به طور تصادفى متوجه ما شد. درگيرى آغاز شد و به روز كشيد. عراقيها پشت تخته سنگها و درختان موضع گرفته و لحظه به لحظه حلقه محاصره را تنگتر مىكردند. كريم بچهها را پراكنده چيده بود به طورى كه از چهار طرف مراقب اوضاع باشند و مدام دوربين مىكشيد و آخرين وضعيت دشمن را بررسى مىكرد. نقطه قوت ما پوشش گياهى و كوهستانى منطقه بود. در چنين شرايطى دشمن به كندى و با احتياط پيش مىآمد. كريم اين نكته را به ما گوشزد كرد و در پى راهكارى براى خارج شدن از حلقه محاصره بود. در اين ميان يكى از نيروها پيشنهاد كرد در يك حمله قوى با دشمن درگير شده و با تلفات از محاصره بگذريم. اما كريم موافقت نكرد.
نسبت ما به عراقيها يك به هفت بود و اگر حمله مىكرديم بعيد بود كسى جان سالم به در ببرد. كريم تأكيد مىكرد كه تنها راه چاره اين است كه تا شب مقاومت كنيم. بعد دستور داد كسى از نارنجك استفاده نكند. نقشهاى در سر داشت و ما تا حدودى از كم و كيف آن با خبر بوديم.
در آن روز عراقيها چندين بار حمله كردند كه چندان قوى نبود، شايد مىخواستند ما را به اسارت ببرند. آنها مىدانستند كه مهمات و آذوقه ما رو به اتمام است و در نهايت چارهاى جز تسليم نداريم.
قبل از تاريكى شب، كريم با دوربين يك شيار كوچك و تنگ را به ما نشان داد. در نگاه اول اصلاً معلوم نبود كه در آن قسمت شيارى وجود دارد، اما در لابه لاى تخته سنگها و صخرهها شكافى عميق وجود داشت شبيه يك غار كه براى مخفى شدن ده يا دوازده نفر كافى بود.
در نزديكى غروب بار ديگر آتش دشمن زياد شد. كريم تمامى نارنجكهاى بچهها را گرفت و به تنهايى به جنگ دشمن رفت. نقشه او اين بود كه دشمن را سرگرم كند و ما با استفاده از تاريكى و فريب از حلقه محاصره بگذريم و خود را به شيار صخرهاى برسانيم. ساعتى بعد نقشه كريم عملى شد؛ نارنجكها يكى پس از ديگرى منفجر مىشدند و عراقيها بىهدف و سردرگم شليك مىكردند. از فرصت استفاده كرده و خود را به شيار صخره رسانديم.
در شيار صخرهاى لحظهها به سختى مىگذشت، همه بچهها به اين فكر بودند كه آيا كريم زنده خواهد ماند؟ چگونه مىتواند از ميان آن همه عراقى جان سالم به در برد؟ بچهها زير لب دعا مىكردند و منتظر بودند. بالاخره كريم آمد، نفس نفس مىزد، از افت و خيزهاى پياپى پوست دست و صورتش زخمى شده بود. او باهوش و ذكاوت خاص خود دشمن را فريب داده و به جان هم انداخته بود. وقتى اوضاع آرامتر شد به سمت خط مقدم و جبهه خودى به راه افتاديم.
كريم در طول فعاليتهاى خود در واحد اطلاعات و عمليات هيمشه در مأموريتها خطرات را به جان مىخريد. عرف معمول نيروهاى اطلاعات رساندن گردان به نقطه درگيرى با دشمن - كه اصطلاحاً نقطه رهايى ناميده مىشد - بود و در اينجا عملاً مأموريت آنها تمام شده تلقى مىشد و نيروهاى اطلاعاتى وظيفه خطشكنى نداشتند. اما كريم در مأموريتها همپاى نيروهاى گردان خطشكن خط را مىشكست و تا تثبيت نيروها در خط درگيرى باقى مىماند. آخرين سمت او جانشين فرمانده واحد طرح و عمليات لشكر عاشورا بود. او به دفعات لياقت خود را به اثبات رسانده بود و حالا در سمت جديد مىتوانست تجربههاى خود را به كار گيرد.
در پنجم خرداد 1365 با خانم اشرف شاهمحمدى - كه از خانواده شهدا بود - ازدواج كرد. او تنها پانزده روز پس از ازدواج در كنار همسر خود در اروميه باقى ماند و دوباره به جبهههاى جنگ شتافت. در طراحى عمليات گردانهاى لشكر عاشورا در عملياتهاى كربلاى 4 و 5 نقش مهمى ايفا كرد.
غلامحسين سفيدگرى - همرزمش - میگويد:
به كريم گفتم، شنيدم چيزى در گمرك دارى (يعنى همسرت به زودى فرزند خواهد آورد.) دوست دارى فرزندت شهيد (پسر) يا شهيدپرور (دختر) باشد. گفت: «اين كه دست خداست و فرقى نمى كند...» گفتم دوست ندارى فرزندت را ببينى؟ گفت: «ديدن روى امام حسين(ع)، مهدى (باكرى) و حميد (باكرى) را خيلى بيشتر از ديدن فرزندم دوست دارم.»
سرانجام، كريم صمدزاده طريقت در عمليات كربلاى 5 در منطقه پنج ضلعى (دژ معروف دشمن در منطقه شلمچه) در تاريخ بیست و دوم دى 1365 به هنگام اذان ظهر - زمانى كه مشغول وضو گرفتن بود - بر اثر اصابت تركش موشك كاتيوشا به شهادت رسيد.
در مورد نحوه شهادت كريم، غلامحسين سفيدگرى مىگويد:
از خط برگشته بوديم و ناهار هم آماده بود. كريم گفت مىخواهم نماز بخوانم. گفتم كريم ناهار را بخوريم بعد نماز بخوان. گفت: «نه مىخواهم نماز بخوانم.» در حال خوردن ناهار بوديم كه ناگهان صداى انفجار چند گلوله كاتيوشا به گوش رسيد. مصطفى الموسوى به سرعت به بيرون دويد و ديد كه كريم در كنار تانكر آب افتاده است. تركش به سينهاش اصابت كرده و به قلبش رسيده بود. كارت شناسايى و چيزهاى ديگرى را كه در جيب كت چپ وى در اثر تركش سوراخ و به خون وى آغشته شده بود درآورديم.
استاد بيتاللَّه جعفرى درباره نحوه شهادت كريم چنين سروده است:
آن يار خداجوى كه از ملك جهان رفت
با بانك اذان آمد و با بانك اذان رفت
اين معنى روحانى انّا و اليه است
نازم به كريمى كه چنان بود و چنان رفت
و همچنين سرودهاند:
غيرت حق نشانه بوده است كريم
در بوته خون جوانه بوده است كريم
تغسيل ورا ملائك حق كردند
چون حنظله زمانه بوده است كريم
مزار شهيد كريم صمد زاده طريقت در باغ رضوان اروميه واقع است. هشت ماه پس از شهادت كريم،تنها يادگارش - حجت - در بیست و چهار شهريور 1366 به دنيا آمد.
منبع : اسناد بنیاد شهید و امور ایثارگران آذربایجان غربی / فرهنگنامه های جاودانه های تاریخ
نظر شما