شهيد «اروجعلي آقازاده»
شهید می گفت: «من اسم خودم را درلیست شهداء می بینم. آن روز نزدیک است و شما خواهید دیدکه از قبل، اسم من نوشته شده است. امروز یا فردا من شهید می شوم!»


من به زودی شهید می شوم


این جوان های برومند برای اسلام شهید شده اند.امام خمینی (ره)

   نوید شاهد آذربایجان غربی:  پاسدار وظیفه، شهيد «اروجعلي آقازاده» در دهم تیر 1346، در روستاي «تكمه» از توابع ماكو در خانواده اي مستضعف و مذهبی پا به عرصه وجود گذاشت. خواندن و نوشتن نمی دانست. بیست و یکم مهر 1365، در سرو ارومیه توسط نیروهای حزب دموکرات به شهادت رسید.


شهید اروجعلی در دامان پاک پدر و مادری نیکو تربیت یافته بود که شهید به علت نبود امکانات آموزشی از نعمت سواد محروم ماند. این محرومیت بعدها با نام نویسی در کلاس های نهضت سواد آموزی تا حدودی خصلت های ممتازش را آشکار کرد. دوران کودکی و نوجوانی شهید نیز مانند همسالانش در فشار و سختی های زندگی آن زمان سپری شد. همین مصایب و پا به پای آن نارضایتی های مردم از حکومت، یکی پس از دیگری او را به تنگنا کشیده و از کلاس های نهضت هم ترک تحصیل کرده و به کار کردن در مزرعه و دامداری همراه با پدر پیرش گذراند.  با این وجود، کار کردن و استقلال شغلی داشتن هم نتوانست از روحیه ی مبارزه طلبانه ی شهید کم کند.  همیشه در وجود شهید چیزی بود که دیگران را به سکوت وا میداشت و در پس همین سکوت ، چنان فضای معنوی ایجاد می شد که گویی، شهید سال هاست به عبادت مشغول است. کمتر حرف می زد و بیشتر گوش می کرد. با این ویژگی های برجسته شهید، اکثرمردم روستای تیکمه، او را با این خصوصیات می شناختند و برایش احترام ویژه ای قایل بودند.
    شهیدوالاتبار، بعد از اينكه به سن قانوني رسيد، ازطريق سپاه پاسداران انقلاب اسلامي به خدمت سربازي رهسپار شد تا دين خود را به ميهن اسلامي و انقلاب ادا نمايد. شهید در برنامه های تبلیغاتی و حضور در عرصه های فرهنگی و سیاسی، هماره پیشقدم بود. وی، به تناسب حال و موقعيت در مراسم عزاداري و مذهبي در روستا شركت کرده و همراه مردم، هيئت هاي عزاداري و سينه زني امام حسين (ع) را برپا می داشت. متانت و پاكي آن بزرگوار و فضايل اخلاقي و ايمان قوي وی، در جهت اجراي احكام الهي مورد توجه خانواده و دوستانش بود.
    شهید آقازاده، علاقه زيادي به امام و ولايت فقيه داشت. وی بارها عشق و محبت خود را به این سید بزرگوار بر زبان آورده و دیگران را نیز به محبت این خاندان تشویق می کرد. شهید گرامی، شهادت در راه عشق را، یک موهبت از جانب خدا می دانست. از خواهر بزرگوار شهید در رابطه با شهادت الهام گونه ی ایشان نقل است که: «برادرم به همراه پسرعمویش باهم و در یک روز از سپاه ماکو به ارومیه و قرارگاه حمزه سیدالشهداء اعزام شدند. در یکی از روزها که درآسایشگاه به استراحت می پرداختند، اروجعلی رو به پسر عمویش می کند و می گوید: «من به زودی شهید خواهم شد.» همه ی بچه ها می خندیدند و می گفتند: «هرکسی که شهید نمی شود.»
شهید به دوردست ها نگاه می کرد و می گفت: «من اسم خودم را درلیست شهداء می بینم. آن روز نزدیک است و شما خواهید دیدکه از قبل، اسم من نوشته شده است. امروز یا فردا من شهید می شوم!»
    از آن روز شهید اروجعلی بیشتر اوقات با خدایش در گفتگو بود و لحظه ای نماز و قرآنش غافل نمی شد. دراین مدت تنها جمله ای که از زبانش شنیده می شد، همین ذکر شهادت بود که عاقبت از طرف سپاه به منطقه عملياتي كردستان اعزام شد و در بیست و یکم مهر1365 بر اثر انفجار مين در سر راه (سرو) پس ازشش ماه خدمت مقدس سربازي به خیل همراهان شهیدش ملحق گشت. 
روحش شاد و يادش گرامي باد!

منبع: پرونده فرهنگی بنیاد شهید آذربایجان غربی

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده