چادرهاي پاره و موهاي پريشانی که در دل خاک بودند
دوشنبه, ۰۹ مهر ۱۳۹۷ ساعت ۱۸:۲۳
ديديم زير چنگالهاي لودرها چادرهاي پاره و موهاي پريشون/ گفت برادرم آن شب كه جرم اين مظلومان بي گناهي بوده و چادر
نوید شاهد آذربایجان غربی: پاسدار شهيد «رضا علي كبيري» در سال1346 در روستاي «اسدكندي» ديده به جهان گشود. تا پنجم ابتدايي تحصيل نمود و اين مصادف بود با اوج گيري انقلاب اسلامي كه شهيد بت وجود کمی سن در همه راهپيمايي ها و تظاهرات مردمي شركت داشت. بعد از پيروزي انقلاب اسلامي نيز در صحنه هاي مختلف از جمله حزب جمهوري اسلامي به فعاليت خويش ادامه داد و سال1363 به عضويت سپاه پاسداران درآمد و تا آخرين لحظه حياتش در همين سنگر به مبارزات خويش ادامه داد. سرانجام در بیست و یکم مرداد ماه سال1365 به آرزويش كه شهادت بود، رسيد و در دره قادر كردستان به شهادت رسيد.
ویدا کبیری خواهر شهید، شعری براساس یکی از خاطرات شهید رضا علی کبیری سروده است که تقدیم می شود:
يك روز آمد به خانه از ميان جبهه و و چفيه با دلي پر خون
نشست يك گوشه چسباند اسلحه را به چانه
كشيد دستش را به چادرم، شد چشمانش پر از خون
برادرم گفت امروز بيرون كشيديم از خاك
چادرهاي پر از موي دختران ناب اما گلگون
برادرم گفت خواهركم وقتي زديم خاكريزي در دل خاك
ديديم زير چنگالهاي لودرها چادرهاي پاره و موهاي پريشون
گفت برادرم آن شب كه جرم اين مظلومان بي گناهي بوده و چادر
كه مي آموختند علم در سنگر مدرسه و بي خبر از گلوله دشمن
برادرم گفت ناگهان اين گلوله خصم سلاح علم را
خواهرم در سنگر ايمان به ظاهر شكست
اما تو خواهركم گوش كن، گوش كن
صداي خواهرانت را در هويزه و دزفول
آنگه نگذار به حريم سلاحت، چادرت ناكسي وارد شود
كز فاطمه اين گونه خطاب است
خواهركم زينت زن حفظ حجاب است
منبع: پرونده فرهنگی بنیاد شهید آذربایجان غربی
نظر شما