زندگي پرافتخار شهيد «منصور آخرتدوست»
دوشنبه, ۱۵ مرداد ۱۳۹۷ ساعت ۱۵:۴۳
پانزدهم مرداد 62 به همراه گردان جندا... و با سمت فرماندهي عازم عمليات پاكسازي در منطقه كورهلر اروميه ميشود و تا آخرين گلوله خود مبارزه مي كند و به لقاءا... مي پيوند.
نوید شاهد آذربایجان غربی: سردار شهيد «منصور آخرتدوست» در سال 1338 در تهران به دنيا آمد. در سال 1357 ديپلم گرفت و در همان سال با شركت در كنكور در دانشگاه اروميه قبول شد. در اوايل پيروزي انقلاب و در بدو ورود به دانشگاه به همراه برادران انجمن اسلامي فعاليتهاي خويش را آغاز نمود. در سال 1358 به همراه دو تن از برادران سپاه جهت تدريس دروس ديني در دبيرستان لقمان مشغول به كار شده و اتحاد و تفاهم بین برادران شيعه و سني ایجاد کردند. با شروع جنگ تحمیلی عازم جبهه جنوب شد، از همان اوان حركت از اروميه با توجه به لياقت و كاردانياش به مسؤوليت خطير فرماندهي گردان نيروهاي اعزامي از اروميه منصوب گرديد. سپس به طور داوطلبي به واحد اطلاعات و عمليات رفت و براي شناسائي نيروهاي دشمن حتي به داخل مواضع صداميان نفوذ می کرد و چهره اش آنچنان خاك آلود مي شد كه حتي قيافه اش را به سختي مي شد، شناخت. واقعا كارهايش سخت و طاقت فرسا بود. ولي با ايمان قلبي و با عشق خدائي درونش را با امام خويش بيعت راستيني بسته بود و هر مشکلی برایش سهل بود. تا اینکه پانزدهم مرداد 62 به همراه گردان جندا... و با سمت فرماندهي عازم عمليات پاكسازي در منطقه كورهلر اروميه ميشود و تا آخرين گلوله خود مبارزه مي كند و به لقاءا... مي پيوند.
هان اي شهيدان در جوار رحمت حق تعالي آسوده خاطر باشيد كه ملت شما پيروزي شما را از دست نخواهند داد.»
نوشتن مطلبي در مورد شهيد، شايد قلم به اندازه آن نسبت به هيچ موضوع ديگري اين چنين قاصر و ناتوان نباشد چرا كه براي درك بيان اوصاف شهيدان بايد شهيد گونه گشت و بايد در مدرسه عشق خداوند تبارك و تعالي مجنون گشت.
در وصف تو واژه گون ميآيد
در عشق تو عقل كو؟ جنون ميآيد
پس خامه شكست و بس مركب خشكيد
توصيف ترا خامه ز خون ميآيد
عجيب اين است كه انسان با هر كدام از شهدا هر چند كه مدتي همدم بوده و با هم كار كرده وبه انجام و عاقبت نيك هر يك قبل از شهادتشان پي برده ولي از ذكر و ياد آنان عاجز است و گر چه لحظه لحظه زندگي با آنان خاطره و درس براي ما ميباشد، ولي قلم را ياراي نگاشتن نيست. چون،
ذات نايافته از هستيبخش
كي تواند باشد هستيبخش
ولي بايد اين سكوت و سكون قلم را شكست و پيام شهيدان را به عنوان درس كه رفتار و گفتار شهيد نقش يك كلاس را دارد به هجرت رسانيد و اين رسالتي بس سنگين و خطير است.
سردار شهيد «منصور آخرتدوست» در سال 1338 در يكي از محلات جنوب تهران به دنيا آمد. تحصيلات دبستاني و دبيرستاني را در همان جا به پايان رسانيد. از ابتداي كودكي مهربان متواضع و خوش خلق بود. در اوان انقلاب دوشادوش ملت مبارز ايران در تظاهرات عليه طاغوت شركت ميجست. از خون خود چندين بار براي مجروحين و مصدومين انقلاب اهدا نمود و در آزاد سازي پادگان جي تهران شركت داشت. شهيد در سال 1357 ديپلم گرفت و در همان سال با شركت در كنكور در دانشگاه اروميه قبول شد.
فعالیتهای شهید در دوران انقلاب
زندگي شهيد عزيز منصور در اين سه شعار مقدس اسلامي، ايمان، جهاد، شهادت خلاصه ميشود. مخصوصا دوران دانشگاهي شهيد كه از سال 1357 شروع و تا زمان شهادت با سير پيشرفت و تكامل روحي او به سال 1362 كه از او بوي شهادت به مشام دوستانش مي رسيد. او در انجمن اسلامي دانشجويان دانشگاه اروميه بيشتر در آمد و شد بود. منصور در اوايل پيروزي انقلاب و در بدو ورود به دانشگاه به همراه برادران انجمن اسلامي از جمله شهيد گرانقدر تهراني و شهيد وصفي فعاليتهاي خويش را آغاز نموده بود و تمام سعي و تلاش وي در جهت تقويت انقلاب اسلامي كه به تازگي در حال شكفتن بود، به كار مي برد.
از كارهاي مربوط به دانشگاه گرفته تا شناسائي و كمك به مستمندان و افراد بيبضاعت شهرستان اروميه و اين ارتباط موقعي ارزش پيدا مي كند كه در آن زمان قشر دانشگاهي نه تنها جداي از توده مردم بود بلكه دانشگاهها تبديل به سنگرهائي عليه مردم مسلمان شده بودند و دانشگاه تبديل به مراكز هدايت توطئه عليه مردمي شده بود كه با نثار خون خويش نهال نوپاي انقلاب اسلامي را پايه گذاري كرده بودند. شايد اين سه شهيد از معدود افرادي بودند كه اطلاع از وضعيت فقراي شهر داشته و شديدا در راه چارهجوئي برآمدند. چون هنوز انقلاب با مسائل مهم ديگري درگير بود و فرصت كمك رسيدگي به اين افراد را نيافته بود، اينان با همت والاي خويش از كمكهاي مالي به محرومين دريغ نداشتند. ضمن اينكه همراه اين كمكها پيامرسان و مبلغان معنوي اسلام نيز در قلب محرومين بودند با كارگران و خدمتگران دانشگاه در عين داشتن مسؤوليت در جهاد دانشگاهي به مانند يك دوستي به قدري ريشهدار بود كه آنها و شهيد بسيار به خانه هم رفت و آمد ميكردند.
از روحيات و ويژگيهاي خاصي كه شهيد داشت، سعه صدر و اخلاص و پاكي نيت وي بود كه اگر به اشتباهي پي ميبرد درصدد رفع آن بر آمده و از انحراف و كجرويها جلوگيري ميكرد و همينطور در مورد خودش اگر احساس كوچكترين ضعف و سستي مي كرد با تكيه بر همين روحيه اخلاص بر آنها غلبه كرده و همچنان در صراط مستقيم الهي به سير الي ا... ميپرداخت.
در سال 1358 شهيد آخرتدوست به همراه دو تن از برادران سپاه پاسداران جهت تدريس دروس ديني به آموزش پرورش اروميه معرفي و در دبيرستان لقمان مشغول به كار شدند و با توجه به حضور دانش آموزان اهل تشيع و تسنن در مدرسه نقش بسزائي در ايجاد اتحاد و تفاهم برادران شيعه و سني داشت. به طوري كه از طرف انجمن اسلامي مدرسه لقمان از او تقاضاي همكاري و كمك زيادتر گرديد كه شهيد منصور نيز با افزايش فعاليتهايش كمال همكاري را با آنها نمود.
فعالیتهای شهید در دوران جنگ تحمیلی
در اين موضوع كه شهيد منصور در سال 1357 تا زمان شهادت يك سير صعودي داشت را در اين اواخر كاملا مي شد درك نمود. نمازهایش را اول وقت مي خواند و غروب روزهاي پنجشنبه او در باغ رضوان بر مزار شهدا حاضر بود و با شهدا تجديد ميثاق ميكرد و قسم ياد ميكرد كه تا آخرين قطره خون خويش پاسدار از حرمت خون شهيدان باشد و تداوم بخش راه خونين آنان باشد.
گاهي در كردستان و گاهي در جبهههاي جنوب و غرب به نداي امامش لبيك گفت. با توجه به لياقت و كاردانياش به مسؤوليت خطير فرماندهي گردان نيروهاي اعزامي از اروميه منصوب گرديد.
در بين راه شهيد با توجه به كارداني و فرماندهياش شروع به سازماندهي نيروهاي گردان نمود و همواره با تذكر و نصيحتها و سخنرانيهاي زيادي كه داشت نيروهاي اعزامي را بر وظايف خويش آگاه مي ساخت و آنانرا به حق و صبر و رعايت مسائل نظامي و اطاعت از فرماندهي دعوت مي نمود. سپس به طور داوطلبي به واحد اطلاعات و عمليات كه با توجه به وظايف آن احتياج بافراد شجاع و مسلط به مسائل نظامي داشت وارد شد و در آن واحد مشغول خدمت شد و براي شناسائي نيروهاي دشمن حتي به داخل مواضع صداميان نفوذ كرده و اطلاعات لازم را كسب مي كرد که چهره اش آنچنان خاك آلود مي شد كه حتي قيافه اش را به سختي مي شد. سپس به واحد ارزيابي و پيگيري انتقال داده شد. منصور در اين واحد با مشكلات داخلي تيپ درگير بود و در حل مسائل رزمندگان اسلام اهتمام زيادي به خرج داد تا اينكه تيپ عاشورا به جبهه سومار در غرب منتقل نمودند.
در عمليات پيروزمندانه مسلم ابن عقيل(ع) كه در آن عمليات نيز فعاليت چشمگير داشت. در فعال بودن شهيد آخرت دوست ذكر همين نكته كافي است كه ازدواجش هم هيچ مانعي در فعاليتهايش ايجاد نكرد، بلكه فعاليتهايش با همكاري همسرش دو چندان شد.
اما وقتي برادر شهيدمان تهراني به لقاا... پيوست او گفت: من ديگر در ستاد امداد جبهه نمي توانم بمانم و به سپاه مي روم تا جاي خسرو را پر كنم. همين كار را هم كرد به سپاه رفت و از طرف سپاه بسيج منتقل شد تا در جاي خسرو به خدمت ادامه دهد.
يك بار در بهشت زهرا بر مزار شهيد تهراني با او عهد و پيمان بست كه راهش را ادامه دهد و از خدا خواست كه اين توفيق را به او دهد. او كه نزديكترين دوستانش در دانشگاه همچون شهيد تهراني وصفي به خيل شهداء پيوسته بودند و يار وفادار ديگرش برادر رضواني سعادت يافته بود كه از جمله جانبازان انقلاب باشد و با خدماتش به انقلاب اسلامي را ياري نمايد، خيلي دلگير و دلتنگ شده بود و شايد دل خوشي او پس از شهادت برادران در برگزاري مراسم بزرگداشت آنان و انجام كارهاي تبليغاتي مربوطه بود. به طوري كه اگر سعي و تلاش او نبود شايد ديگر برادران را ياري انجام امور فوق به نحو احسن نميبود و يكي از همين موارد را مي شود تابلوي بسيار نفيسي كه زيارت شهدا بر آن نوشته شده بود با زحمات فراوان و پيگيرانهاش به همراه ديگر برادران انجمن اسلامي دانشجويان دانشگاه تهيه و در باغ رضوان اروميه بر سر مزار شهداء گرانقدر نصيب نمايد كه از اين رو انشاءا... خداوند متعال اجر زيادي به او بدهد كه در ثواب خوانندگان آن زيارت نيز سهيم است و چندين بار نيز از زبان خود او شنيده شد كه پس از شهادت شهيد وصفي به حال او غبطه مي خورد و مي گفت خوشا به سعادت او و اين سخنان تنها چرخش زبان نبود و كافي بود حالت چشمان او را كه حاكي از هيجان قلبي او بود ملاحظه كني و صدق گفتارش پي ببري و چشمان او شوق به لقاء خداوند و شهادت را كاملا آشكار مي ساخت و بالاترين صفت متقين در او چنانكه مولايش علي (ع) ميفرمايد: «و لولا الاجل الذي كتبا ... عليهم ...» نمايان گشته بود. در اين اواخر كه مقرر شده بود برادران كادر سپاه در گروههاي مختلف در عمليات پاكسازي شركت كنند، به محض اطلاع شهيد منصور از جمله اولين افرادي بود كه در اين گروهها ثبت نام كرد و جزء اولين گروههاي عملياتي بود.
شهيد با وجود اينكه قبلا در جبهه ها و عملياتها از جمله عمليات درخشان فتح المبين و مسلم ابن عقيل(ع) و كردستان شركت كرده بود، اين بار نيز با اشتياق از شركت در عمليات سخن مي گفت كه گويا از عاقبت آن اطلاع داشت. شهادت و آن هم به بهترين شكل خود كه تمام جسم و جانش را در راه معبودش تقديم كرد در پانزدهم مرداد سال 62 به همراه گردان جندا... عازم عمليات پاكسازي در منطقه كورهلر اروميه ميشود. ايشان با همراهي 11 تن ديگر سمت فرماندهي آنها را به عهده داشته است كه پيشاپيش آنها حركت مي كرد و وقتي اشرار مسلح در بالاي كوهها و تپه ها ديده مي شود باز ايشان به همراه همان 11 نفر پيش مي روند و وقتي گلوله اي به پاي يكي از دوستانش مي خورد شهيد آخرت دوست او را دلداري مي دهد و مي گويد نترس چيزي نيست و برو عقب و خودش باز ايثارگرانه و دلاورانه پيش مي رود تا اينكه به محاصره اشرار مصلح مي مي باشد ولي باز در آن موقعيت بي كار نمي ايستد تا به گروگان افتد، بلكه تا آخرين گلوله خود مبارزه مي كند و متقابلا از ناحيه دشمن گلوله مي خورد و شهيد مي شود و به لقاءا... مي پيوند.
از شهيد دو دختر به نامهاي فاطمه و زهرا به يادگار مانده است كه انشاءا... زينب وار پيام پدرشان و ديگر شهيداء را به گوش جهانيان خواهند رسانيد.
آنان كه ره دوست گزيدند همه
در كوي سعادت آرميدند همه
به اميد ظهور فرج امام زمان (عج) و طول عمر نائب بر حقش امام خميني و شادي روح شهداء و پيروزي رزمندگان اسلام و آرزوي صبر جميل و اجر جزيل براي بازماندگان شهيد.
منبع: اداره اسناد، هنری و انتشارات بنیاد شهید آذربایجان غربی
نظر شما