زندگی پاسدار شهید «الهوردی درستي»
او در آخرین دیدار با خانواده اش تأکید بر این داشت که: این کودکان پاک و معصوم را پیرو مکتب توحید تربیت نمائید.


نوید شاهد آذربایجان غربی: پاسدار شهید «الهوردی درستي» در سال1339 در روستای قوروق، پا به عرصه وجود نهاد. با تلاش فراوان موفق به اخذ مدرک دیپلم در رشته تجربی شد. دوران انقلاب به روستا برگشت تا به مبارزه با رژیم و تبلیغ قرآن و مکتب پربار اسلام بپردازد و به گوش روستائیان برساند تا آوای مستضعفین را صلاگر باشد. بعد از انقلاب اسلامی وارد نهاد انقلابی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی شد. با ایمان به حاکمیت ا... و استمرار ولایت فقیه، برنده ترین سلاح اسلام را داشت. تمام ناراحتی اش از این بود که چرا شهادت که حقیقت سعادت است، نصیب او نمی شود تا اینکه در بیست و پنجم تیر سال 60 در گیلانغرب به ارزوی دیرینه اش رسید.


دریای مواج سرخ فام خون در تلاطم است. هر لحظه امواج خروشان آن خود را با شتاب به ساحل می زنند. گوئی تراکم موجود در ذات وجود هر قطره آب دریا را وادار به خشونت می کند. آب دریا بخار می شود و تشکیل ابر می دهد، از آن باران می بارد و موجب روئیدن دانه ها می گردد و دانه ها به موسم رویش مصمم اند که قفس پرده خارجی که دانه را در بر گرفته است که در آن زندانی هستند بشکافند و از آن فضای ظلمانی نجات یابند و روح شهدای عزیز ما نیز بی شباهت به مغز یک همچین دانه هایی نیست. چرا که آنها حیات در این دنیا را قفسی می دانند که روح ملکوتی آنها در آن محصور گشته است و عذابشان می دهد.

مرغ باغ ملکوتم، نیم از عالم خاک
دو سه روزی قفسی ساخته اند از بدنم

پاسدار شهید «الهوردی درستي» در دهم خرداد سال1339 در یکی از روستاهای اطراف خوی به نام قوروق، در یک خانواده فقیر پا به عرصه وجود نهاد. وی در دوران طفولیت، برادر بزرگترش را از دست داد. پدرش از طریق فلاحت و زراعت، گذران خانواده اش را فراهم می نمود. چند سال از سنش نمی گذشت که با از دست دادن مادرش، یتیم ماند. لذا از آن هنگام پدرش سرپرستی او را عهده دار شد و همچون یک مادر به تربیت او همت گمارد.
 با فرا رسیدن دوران مدرسه رفتنش، دوره ابتدایی و راهنمائی را با موفقیت به اتمام رساند و وارد دبیرستان شد و موفق به اخذ مدرک دیپلم در رشته تجربی شد. 
 شهید، از اوان کودکی به مکتب اسلام و مذهب، رغبت و تمایل بخصوصی داشت، طوری که در اغلب مجالس و مباحث مذهبی مشتاقانه شرکت می جست و اوقات فراغتش را به مطالعه کتب مذهبی می پرداخت و در سال56 که قیام خونین قم و تبریز و سایر شهرهای ایران تازه داشت شروع می شد، در افشای رژیم منفور پهلوی و خفقان موجود در آن زمان، نقش فعالی را ایفاء می کرد. سال57 که مدارس تعطیل شده بود، قصد عزیمت به روستا را نمود تا به مبارزه با رژیم و تبلیغ قرآن و مکتب پربار اسلام که دین آزادگان و عدالت پروران است پرداخته و به گوش روستائیان برساند تا آوای مستضعفین را صلاگر باشد. او مردم را به جنبش پیوند می داد. سعی در برانگیختن قلوب مردم نسبت به جنایاتی که رژیم مرتکب شده بود و فجایعی را که به بار آورده بود، داشت. علیهذا مردم را به راهپیمائی هایی که توده ها آن را تشکیل می داد دعوت نمود و آنان را هر روز بیش از پیش به مقاومت می خواند و آنها را علیه مزدوران جیره خوار پهلوی بسیج می نمود. او در این راه زحمات گرانقدری را متحمل شد تا جائی که چندین بار به دست ناآگاهان بی خبر از همه چیز، یعنی شاهپرستان و دوستداران طاغوت، کتک مفصلی خورد. 
شهید با فطرت پاک و سرشت پر از مهر و علاقه ای که داشت، خواست قلبی اش این بود که جوانان و نوجوانان را به سوی نیروهای انقلاب جذب کند و از طریق مختلف از قبیل تهیه کتاب به کتابخانه مسجد که با پول تو جیبش که در دوران تحصیلش داشت، به ترغیب آنها می پرداخت و آنها را به مطالعه علاقمند می کرد. 

در سال 58 که سپاه پاسداران انقلاب اسلامی تشکیل می شد، سعی در ورود به این نهاد انقلابی داشت، ولی به علت محصل بودنش، از جانب پدرش مورد موافقت قرار نمی گرفت تا اینکه در سال59 رضایت پدرش را جلب نمود و به برادران سپاه ملحق شد. چیزی که مهم بود، میزان وفاداری وی بود به خط امام که همان خط اسلام و خط محمد است. چرا که او هرگز به هیچکس اجازه نمی داد که کوچکترین اهانتی به خط امام کنند و راضی نمی شد که کسی کوچکترین انحرافی از خط امام داشته باشد. ایمان به حاکمیت ا... و استمرار ولایت فقیه، برنده ترین سلاح اسلام را داشت و در مدتی که در سپاه مشغول خدمت بود، خالصانه و صد در صد مکتبی، در خط امام و در خط انقلاب گام برمی داشت و در15 اردیبهشت سال60، آن هنگام که جنگ اسلام و کفر و الحاد، یعنی جنگ ایران و عراق داشت شدت می گرفت، از طرف سپاه داوطلبانه به جبهه غرب جهت مقابله با کفر صدامی که همان چهره دوم معاویه بود، اعزام می گردد.

 او در آخرین دیدار با خانواده اش تأکید بر این داشت که: این کودکان پاک و معصوم را پیرو مکتب توحید تربیت نمائید.

الهوردی، به دنیا و مال دنیا بی علاقه بود. او به ثروت هیچ ارزشی قائل نبود. فقط ثروت معنوی را حائز اهمیت می دانست. همواره با تبسم برخورد می نمود، پیوسته از صداقت و ایمان سخن به میان می آورد. او تمام ناراحتی اش از این بود که چرا شهادت که حقیقت سعادت است و نعمت خدائی، فقط به دوستان خدا نصیب می گردد و شامل او نمی شود. اما سرانجام در بیست و پنجم تیر سال 60 بود که او نیز به ارزوی دیرینه اش رسید و در گیلانغرب توسط نیروهای عراقی بر اثر اصابت ترکش در سنگر حق علیه باطل به فیض شهادت نائل گشت.
خدایا به ما توفیق آن ده که ادامه دهنده راهش و رساننده پیامش باشیم.
مزار شهید در روستای امام کندی زادگاهش قرار دارد.
روحش شاد و یادش گرامی باد.

منبع: پرونده فرهنگی بنیاد شهید آذربایجان غربی 

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده