جبهه رفتم تا به اسلام و ملت ایران خدمت کنم / وصيت شهيد آقاجاني
نوید شاهد آذربایجان غربی: شهيد «محرم آقاجاني»، سال 48 در روستای قره بلاغ نقده متولد شد. میان مهر و محبت پدر و مادرش بزرگ شد و سپس وارد مدرسه شد. دوم دبیرستان درس می خواند که شور جبهه او را عازم جبهه ها کرد. با تمام توانش در مقابل دشمن جنگید و بالاخره بیست و پنجم دی سال 65 در عمليات ظفرمند كربلاي5 در منطقه شلمچه پس از رشادت هاي تمام و جانفشاني هاي بسيار بر اثر اصابت تركش دشمن بعثي، خون پاك خويش را نثار راه انقلاب و اسلام کرد تا استكبار جهاني را از رسيدن به مقصود خود مأيوس و نااميد گردد.
بسم
ا... الرحمن الرحيم
«اللهم اجعل محياى محيا محمد و آل
محمد و مماتى ممات محمد و آل محمد و اشهد ان لا اله الا ا... و اشهد ان محمداً
رسول ا... و اشهد ان على حجت ا...»
به نام ا... پاسدار
حرمت خون شهدا و با سلامها و درودهاى گرم از قلب پر از گناهم بر شما رزمندگان و
امت شهيد پرور و با درود و سلام برقلب نازنين امام امت و خانواده هاى معظم شهدا و
با سلامهاى خالصانه بر شب زنده داران و به روح پر فتوح شهيدان و با درود بر
فرزندان معصوم شهدا و پدر نديده آنها.
جهاد درى ازدرهاى
بهشت است كه خداوند اين در را در هر عصر و زمانی باز نمى كند. این لطف خداوند است
که باب جهاد را در این عصر برای ما باز كرده است. كسي كه از طريق جهاد يا شهادت نزد
پرورگار خویش می رود، با كسي كه از طريق بيماري مرگ به سراغش مي آيد، بسیار فراق
دارد. كسي كه با بيماري مي رود، همه كارهايش زير سؤال مي رود و از او دقيق سؤال مي
شود. اما كسي كه قدرتش را مي دهد، نيرويش را مي دهد، کسی که با میل و رغبت خودش،
به پیشواز مرگ می رود؛ به خاطر جانفشاني هایی که در راه خدا می کند، مورد محبت خدا
و مورد علاقه خداست.
پاسخ شما مقابل برادران
و خواهرانی که می گویند: «ما براي چه قدم به ميدان رزم گذاشته ايم»؛ مشخص است و
لازم نيست كه شما به حرف این بي خردان و پول دوستان و دنيا دوستان گوش نكنيد. صبر
و استقامت پيشه كنيد كه خدا صبر کنندگان را دوست دارد.
به مزار شهدا برويد
و بنشينيد. به كودكان شهدا زياد محبت كنيد كه آنها داغ زياد ديده اند، از
نمازهايتان غافل نشويد و در دعاي كميل و نماز جمعه زياد شركت كنيد.
وقتي با پیکر شهیدی مواجه
شديد، به ياد شهداي كربلا، سجاد گونه و زينب گونه و رقيه وار استقامت كنيد و چنان
وانمود كنيد كه دشمنان ناراحت هستند نه خوشحال.
برادران و خواهران
نگذاريد اين وقت ها هدر برود. نگذارید اين خونها پايمال شود. آگاه باشيد كه اين
وقت ها و اين فرصت ها ديگر برگشت ندارند. رفته گان رفته اند. خوشا به حال آنان كه
در راه خدا و براي رضاي خدا رفتند. حالا بر ماست كه راهشان را ادامه دهیم و به صف
آنها بپيونديم. ما نيز براي خدا به جبهه رفتیم تا انجام وظیفه کنیم وبه اسلام و
ملت ايران و مظلومان جهان خدمتي كرده باشيم.
خداوند نعمت بزرگ
انقلاب و اسلام را بر ما عطا کرده است و ما باید قدردان و شکرگذار این نعمت والا
باشیم. همه باید از اين نعمت استفاده كنيم، و كفران نعمت نكنيم.
برادرانم، هر پرچمي
كه از دست سردارى مى افتد، سردار ديگر برداشته و به وصف رزمندگان مي پيوند. پرچم
هر رزمنده ای هم بر زمین بیافتد، رزمنده ای دیگر آن را بر می افشاند. ما هم يك
خدمتگزار ناچيز و ضعيف الايمان هستيم، نگذاريد اسلحه ما به زمين افتد. حتي اگر هم
شده، همه تان به صف دين داران اسلام بپيونديد. اسلام به تك تك شما احتياج دارد. ما
بايد اين نياز اسلام را برطرف كنيم. انشاءا...
به ياد مادرم
ببوسم دستت اي مادر
كه پروردي مرا آزاد
بيا بابا تماشا كن كه
فرزندت شده داماد
به حجله مي روم
شادان، ولي زخمي به تن دارم
به جاي رخت دامادي لباس
خون كفن دارم
خواهرانم، مي دانم
آن طوري كه شايسته برادري تان باشم، نبودم و بعضي اوقات شما را اذيت مي كردم و حقى
را كه در گردن من بود، نتوانستم به طور دلخوشيتان انجام دهم. اميدوارم كه بنده را
حلال كنيد و از تقصيراتم بگذريد و زينب وار تحمل كنيد و با عمل و صبرتان اسلام را
روسفید كنيد.
پدر و مادرم، پدر
جان، باور كن، آن قدر از شما خجالت مي كشم که حتی توان حلالیت طلبیدن هم برایم
بسیار سخت است. مي دانم تا تو مرا نبخشي، من شهید نخواهم شد. من اجر و مزدي ندارم
و يقين دارم كه به لطف و كرم خداوند منان مي بخشي.
پدر جان، من براي تو
فرزند خلفي نبوده ام و آن داغ مادرم كه در دل تو بود و تا ابد هم خواهد بود. چون
همسري براين نبود كه به زودي فراموش كني. اين داغ در دل فرزندش (بنده) نيز هست و
خواهد بود.
پدر جان، مواقعي مي
شد كه تو را عصبانى مي كردم و تو با آن مرحمت و كرمي كه در وجود تو بود، مرا عفو
مي كردي. باور كنید حالا هم ناراحتم و از اين كه در مواقعي بلندتر از تو صحبت مي
كردم، بسیار آزرده خاطرم. اميد زيادي دارم كه مرا ببخشى.
مادرم، من تو را از
مادرخودم كوچكتریا كمتر نمى ديدم. تو آنقدر خوب و مهربان بودی که گاهى مى شد، خيال
مى كردم، هیچ اتفاقى نيفتاده است. اميدوارم خداوند سایه تو را از مادرى برادران و
خواهرانم كم نكند. انشاءا...
به خانواده عمويم
سلام گرم دارم. مخصوصا به يادگار فرزندشان (سعيد) سلام دارم. به او و مادرش، به
پدر و مادرش (جعفر) بگوئيد كه (محرم) با داغ نديدن فرزندشان رفت و ديدار را به
قيامت گذاشت. بگوئيد كه او حتي لحظه جان دادن مادرش را نيز نديد. خدا انشاءا...
توفيق دهد كه در آخرت بتوانيم اين ناراحتي را جبران كنيم. از تمام دوستان و
آشنايان خواهش مي كنم كه بنده را عفو كنند و هر چه بدي از بنده حقير ديده اند، به
بزرگواري شان ببخشند. از همكلاسي هايم و از دوستانم حلاليت مي طلبم و از آنها نيز
مي خواهم كه راه شهيدان را ادامه دهند و به اسلام و مسلمين خدمت كنند.
موسي جان، با سلام
به خدمت شما، اميدوارم در راهي كه پيش گرفته اي، موفق و مويد باشي. موسي جان، تو
برايم برادر بزرگواري بودي. خدا اين
بزرگواري را از سر ما كم نكند. در تربیت مهدي خیلی کوشا باشید و راه ما را به او
به خوبي نشان دهيد. به سميه، بابك، سيامك، حجت و سجاد و مهدي سلام مخصوص دارم.
والسلام عليكم و رحمه ا... و بركاته.
مورخه 13 دي ماه
1365
وصيت رزمنده اسلام محرم آقاجاني
منبع: اداره
انتشارات بنیاد شهید آذربایجان غربی