نابودی عناصر ضد انقلاب آرزویش بود؛ شهيد «ابراهيم محمديان»
نوید شاهد آذربایجان غربی: سردار رشید اسلام شهيد «ابراهيم محمديان ینگ آباد» سوم فروردین 1335، در روستای ینگه آباد متولد شد. پدرش قربانعلی و مادرش عدالت نام داشت. تا پایان دوره راهنمایی درس خواند. سال 57 ازدواج کرده و صاحب دو پسر و یک دختر شد. به عنوان پاسدار در جبهه حضور یافت. فشارها و سختی های بسیاری در مبارزه با عوامل ضد انقلاب تحمل کرد و رشادتهای بسیاری کرد. سرانجام خورشيد زندگيش در مغرب كردستان با افق خونين غروب كرد و معشوق شهادت را به آغوش كشيد و این فرمانده گردان ضربت در روستای کانی شیته بوکان هفتم آذر سال 1364 توسط ضد انقلابیون ملعون به فيض شهادت رسيد.
فروردین 1335، در روستای ینگه آباد شاهین دژدر يك خانواده مذهبي و متدين کودکی پا به صحنه گيتي گذاشت که او را ابراهیم نام نهادند. پدرش محمد و مادرش عایشه نام داشت. دوران کودکی را در روستایی زیبا و در دامان پر مهر مادر بزرگ شد و مادر بسیاری از آموزه های زندگی را به او آموخت تا مردی راستین و خستگی ناپذیر شود.
وقتی هفت ساله شد، زمان آن فرارسید تا راهی کسب علوم و معرف بیشتر شود. او روحی آزاده پرور داشت و با شوق تمام راهی مدرسه شد و تا پایان دوره راهنمایی با موفقیت درس خواند اما به علت فقر مالي خانواده، به ناچار از ادامه تحصيل بازماند. او که دیگر نمی توانست به مدرسه برود، قدم به قدم و در کنار پدر به او کمک می کرد. سپس به کارگری روی آورد تا چرخ زندگی را بهتر بچرخانند.
اوج جوانی او همزمان با آغاز انقلاب اسلامی بود، در این سالها بود که امر مقدس ازدواج را بجای می آورد که ثمره این امر مبارک دو پسر و یک دختر شد. شهيد با وجود کارگری، در این برهه ی زمانی، در تمام راهپيمايي ها و مراسمات ديني شركت مي کرد. کار می کرد و خستگی تمام جانش را فرا می گرفت اما با عشق و ارادتی که نسبت امام راحل داشت آنچه در خدمت به انقلاب از دستش بر می آمد، فروگذاری نمی کرد تا اینکه انقلاب اسلامی ایران پیروز شد.
بعد از پيروزي شکوهمند انقلاب اسلامي به عضويت سپاه پاسداران درآمد. در این دوران پر مخاطره که عوامل ضد انقلاب و حزب منحله دموکرات در کمین انقلابیون بودند؛ بدون هیچ ترس و واهمه ای تمام تلاشش را برای نابودی این عناصر ملعون به کار می برد.
با شروع جنگ تحمیلی عراق بر علیه ایران، عشق و علاقه به دين مقدس اسلام و جمهوري اسلامي و پشتيباني از مرز و بوم باعث رفتن او به جبهه شد. پاسداری غیور و رشید بود که هم در جبهه های جنگ خدمت می کرد، هم در کردستان. تحمل نارآمی های منطقه کردستان برایش بسیار سخت بود، در راه نابودی عوامل ضد انقلاب که برایش آرزو شده بود؛ فرماندهی شجاع بود و بدون هیچ واهمه ای هر کاری برای هدفش انجام می داد. فشارها و سختی های بسیاری در این راه تحمل کرد و رشادتهای بسیاری کرد. سرانجام خورشيد زندگيش در مغرب كردستان با افق خونين غروب كرد و معشوق شهادت را به آغوش كشيد و این فرمانده گردان ضربت در روستای کانی شیته بوکان هفتم آذر سال 1364 توسط ضد انقلابیون ملعون به فيض شهادت رسيد.
سفارشی به همسر:
او که خود همواره دوستان و آشنايان را به مبارزه عليه دشمنان خارجي و داخلي راهنمايي مي كرد؛ به هنگام آخرین اعزام به همسرش سفارش كرده بود كه از فرزندانش به خوبي محافظت كند تا پشتيبان انقلاب اسلامي باشند. سرانجام خودش هم پس از رشادتهای فراوان در درگيري با اشرار در منطقه كردستان به لقاء ا... پيوست.
روحش شاد و يادش گرامي باد.
منبع: اداره اسناد، هنری و انتشارات بنیاد شهید و امور ایثارگران آذربایجان غربی