شهادت در راه سرخ حسین(ع) افتخار است ؛ شهيد اصلان صوفيزاده
يکشنبه, ۳۰ مهر ۱۳۹۶ ساعت ۱۵:۲۶
در آخرین دیدار و اعزامش به محل خدمت گفت: رفتن و برگشتن ما دست خداست، شما خواهید دید که من کشته خواهم شد، اما تسلیم کسی نخواهم بود. به امید خدا، این راه، راه سرخ حسین(ع) است و شهادت در این راه افتخاری بس عظیم است.
نوید شاهد آذربایجان غربی: سرباز ژاندارمری "شهيد اصلان صوفيزاده" یکم آذر سال 1340 در روستاي بالانج، از توابع شهرستان اروميه متولد شد و تحصیلاتش را تا اخذ مدرک دیپلم ادامه داد. او فردي فعال و پركار بود و قبل از انقلاب، اعلاميههاي رهبر انقلاب را در ميان دوستان و همكلاسانش پخش و در راهپيمائي هايي شرکت می کرد. با آغاز جنگ تحميلي عراق به فرامين امام راحل لبيك گفت و براي انجام خدمت سربازي راهي جبهههاي حق عليه باطل گشت. پس از رشادت و مبارزات فراوان در مناطق كردستان، یکم آبان سال 1362در حين عمليات تأمين جاده در منطقه كردستان در پاسگاه شهید سپاهی مهاباد توسط عناصر ملحد ضد انقلاب، در اثر رگبار گلوله دشمن به درجه رفيع شهادت نايل آمد
یکم آذر سال 1340 در روستاي بالانج، از توابع شهرستان اروميه، در يك خانواده سني مذهب، کودکی ديده به جهان گشود که او را اصلان نامیدند.
اصلان دوران کودکی اش را در روستای با صفایشان و در کنار همسالان خود سپری کرد تا اینکه موعد مدرسه رفتنش و کسب علم فرا رسید. دوره ابتدایی را با موفقیت به پایان رساند و وارد دوره راهنمایی شد. سپس تحصیلاتش را در دوره دبیرستان ادامه داد و مدرک دیپلمش را اخذ کرد. او فردي فعال و پركار بود و در کنار تحصيل، در كارهای كشاورزي به پدرش كمك ميکرد. علاوه بر آن در فعاليتهاي اجتماعي از قبيل پيسازي و جادهسازي روستائي همراه با دوستانش با کارکنان جاده سازی همكاري ميكرد. احترام بزرگتر ها را به خصوص، احترام پدر و مادرش را خیلی نگه ميداشت و نسبت به این موضوع خیلی حساس بود.
قبل از انقلاب، اعلاميههاي رهبر انقلاب را در ميان دوستان و همكلاسانش پخش ميکرد. در راهپيمائي هايي كه توسط مردم مسلمان و انقلابي، در شهر و يا روستا برگزار ميشد، شركت ميكرد. عاشق اعلامیه های امام بود و اعلامیه ها را از مدرسه به روستا می آورد، گاهی هم از روستا به مدرسه می برد.
بعد از انقلاب در مسجد به عنوان انجمن اسلامی فعالیت داشت و در جهت جمع آوری کمکهای مردمی بسیار فعال بود.
علاقه شديدي به رهبر انقلاب داشت، به حدي كه با آغاز جنگ تحميلي عراق به فرامين امام راحل لبيك گفت و براي انجام خدمت سربازي راهي جبهههاي حق عليه باطل گشت. او با هدف بسیار عالی که داشت از طرف ژاندارمری بطور داوطلبانه عازم خدمت مقدس سربازی شد. در واقع اعتقاد به نظام جمهوری اسلامی او را به صورت داوطلب به کردستان کشید.
از آنجايي كه مناطق كردستان از امنيت چنداني برخوردار نبودند و عناصر ملعون ضدانقلاب، حزب دمكرات و كومله، امنيت و آسايش را از مردم سلب كرده بودند، شهيد با آمادگي بسیار اسلحه خود را بر دوش گرفت تا مناطق کردستان را از لوث وجود این افراد ناپاک، پاک گرداند و از هجوم افراد خود فروخته جلوگیری کند.
"شهيد اصلان صوفيزاده" جانفشانیهای بسیاری در این مناطق انجام داد و پس از رشادت و مبارزات فراوان در مناطق كردستان، یکم آبان سال 1362در حين عمليات تأمين جاده در منطقه كردستان در پاسگاه شهید سپاهی مهاباد توسط عناصر ملحد ضد انقلاب، در اثر رگبار گلوله دشمن به درجه رفيع شهادت نايل آمد.
اصلان انسانی بسیار درستکار و راستگو بود. هیچگاه بیکاری وی را کسی ندیده بود. یا در حال درس خواندن و مطالعه کتاب بود، یا مشغول کار در مزارع کشاورزی و فعالیتهای اجتماعی از جمله پل سازی و جاده سازی روستاها بودلباسهای بسیار ساده می پوشید.
همیشه می گفت: انسان باید از پدر و مادر و معلم خود بسیار سپاسگذار باشد. چرا که معلم و پدر و مادر تربیت کننده روح انسان هستند.
با دوستانش بسیار مهربان بود بطوریکه همه او را دوست می داشتند. اجتماع پرشکوه مردم در مراسم تشییع پیکر ایشان بیانگر تمام واقعیت و دوست داشته شدن وی بود که همه را گریان ساخته بود و آن عزم استوار و پیمودن راهش، سرمشقی برای دیگران و دوستانش شده بود.
خاطراتي از زبان شهید:
در اوایل انقلاب و آغاز جنگ تحمیلی، سراسر کردستان حتی راه و جاده های روستایی آن به جبهه تبدیل شده بود. اصلان در جبهه کردستان ما بین سردشت و مهاباد ماموریتی برای تأمين جاده یافته بود، از اوضاع منطقه اینگونه تعریف می کرد: این منطقه بسیار خطرناک تر از آن است كه انسان تصور مي كند؛ ولی از همه مهمتر آن است که مواظب اسلحه ام هستم و تمام توان و نیرویم را بکار می برم تا امنیت برقرار باشد و مردم راحت رفت و آمد نمایند.
در آخرین دیدار و اعزامش به محل خدمت گفت: رفتن و برگشتن ما دست خداست، شما خواهید دید که من کشته خواهم شد، اما تسلیم کسی نخواهم بود. به امید خدا، این راه، راه سرخ حسین(ع) است و شهادت در این راه افتخاری بس عظیم است.
بعد از روبوسی سوار ماشین شد و رفت و دیگر برنگشت.
روحش شاد و يادش گرامي باد
منبع: اداره اسناد، هنری و انتشارات بنیاد شهید آذربایجان غربی
نظر شما