عاشقانه سوی جبهه روانه می شد؛ شهيد طاهرعلي اقدمي
پنجشنبه, ۲۳ شهريور ۱۳۹۶ ساعت ۱۶:۳۶
بعد از مدتي او را به آبادان كه محاصره بود اعزام كردند. طاهر حدود3 ماه در جبهه بود. او حتي در عرض اين مدت براي يك بار هم مرخصي نگرفت. او مي گفت: من حاضر نيستم به اروميه بروم و برادران ما در اينجا در محاصره دشمن باشند.
نوید شاهد آذربایجان غربی: پاسدار شهيد طاهرعلي اقدمي سال 1339 در خانواده اي فقير و مكتبي در روستاي فقي بيگلو در شهرستان اروميه متولد و تا پایان دوره ابتدایی تحصیل کرد. براي اينكه بتواند از بار مشكلات پدر و مادرش بكاهد در يك كارگاه شيريني پزي مشغول كار شد. سال 1355 پدرش را و سال 1358 مادرش را از دست داد. سال 1359 در سپاه پاسداران انقلاب اسلامي اروميه ثبت نام كرد و مشغول خدمت شد و داوطلبانه در پاكسازي كردستان شركت کرد و سرانجام بیست و چهارم شهریور سال 60 در اين مأموريتی به اشنویه توسط عناصر ملعون ضد انقلاب به آرزوي ديرينه اش كه همانا شهادت در راه خدا بود رسيد.
«ما در حقيقت انقلاب، اسلام، قرآن، استقلال، آبرو و حيثيت را از بركت خون پاك شهيداي عزيزمان داريم.» (مقام معظم رهبري)
یکم فروردین سال 1339 در خانواده اي فقير و مكتبي در روستاي فقي بيگلو در شهرستان اروميه چشم به جهان گشود.
تا پایان دوره ابتدایی تحصیل کرد اما خانواده اش از شدت فقر نتوانستند او را به مدرسه راهنمایی بگذارند. او از ابتداي كودكي با مشكلات بزرگ شده و براي غلبه بر آنها شبانه روز تلاش مي كرد.
طاهر هر چند زیاد به مدرسه نرفت، اما او از كودكان مكتب ديده عاقل تر و آگاه تر بود. چرا كه او درس زندگي را در ميدان عمل تجربه كرده بود. از بچگي نمازهايش را مي خواند و روزه هايش را مي گرفت. شهيد براي اينكه بتواند از بار مشكلات پدر و مادرش بكاهد در يك كارگاه شيريني پزي مشغول كار شد.
در سال 1355 پدرش را از دست داد و زماني كه انقلاب شروع شد، همگام با امت اسلامي در راهپيمائي ها شركت مي کرد. او هر چند بي سواد بود ولي با اين همه آنچه را كه از ماهيت انقلاب و اسلام درك كرده بود، سعي مي نمود آن را در ذهن اهالي روستاي خودشان (فقي بيگلو) بگنجاند. طاهر در بين آنها قرار مي گرفت و آنها را به انقلاب دعوت مي كرد. بعدها بالاجبار ده را ترك كرد و به اروميه آمد.
او در سال 1358 مادرش را نيز از دست داد، بعد از آن او براي خود هم پدر و هم مادر بود.
شهيد در سال 1359 در سپاه پاسداران انقلاب اسلامي اروميه ثبت نام كرد و مشغول خدمت شد. او بعد از چندي از طرف سپاه مأموريت يافت كه جهت مقابله با احزاب منحله دمكرات و كومله به مهاباد برود. طاهر در اين مأموريت از ناحيه پشت زخمي شد و عازم بيمارستان گشت. بعد از مرخصي از بيمارستان، در تاريخ پانزدهم آذر سال 59 دوباره مأموريت يافت كه با يك گروه از پاسداران عازم شهر اشنويه شد تا آن شهر را از لوث عناصر ضدانقلاب داخلي پاكسازي نمايد كه پس از انجام مأموريت به اروميه بازگشت.
بعد از مدتي او را به آبادان كه محاصره بود اعزام كردند. طاهر حدود3 ماه در جبهه بود. او حتي در عرض اين مدت براي يك بار هم مرخصي نگرفت. او مي گفت: من حاضر نيستم به اروميه بروم و برادران ما در اينجا در محاصره دشمن باشند.
در اوايل سال 1360 طاهر از آبادان بازگشت ولي بيش از چند روز دوام نياورد و خواست كه دوباره به جبهه اعزام گردد. او همراه همرزمانش به دارلك اعزام شد و در اثر اصابت گلوله از ناحيه دست دوباره در بيمارستان بستري گرديد. بعد از بهبودي به زيارت بارگاه امام رضا(ع) مشرف شد و بعد از بازگشت، در حالیكه دكتر به او25 روز مرخصي داده بود، بيش از چند روز دوام نياورد و داوطلبانه در پاكسازي كردستان شركت جست و سرانجام بیست و چهارم شهریور سال 60 در اين مأموريت به آرزوي ديرينه اش كه همانا شهادت در راه خدا بود رسيد.
روحش شاد و يادش گرامي باد.
منبع: اداره اسناد، هنری و انتشارات بنیاد شهید آذربایجان غربی
نظر شما