فرمانده محور ستون سرو
به فرماندهی ایشان یکی از پایگاههای مهم که از اول انقلاب در دست منافقان از خدا بی خبر بود (بردوك) را گرفتند و بعد از پیروزی چشمگیری که در آنجا داشت به کانی شروک رفت.

نوید شاهد آذربایجان غربی: پاسدار شهید بهادر محرمی، دوازدهم خرداد سال 1330 در شهرستان اهر متولد و سال 52 ازدواج و صاحب 4 پسر شد. به عنوان پاسدار در جبهه حضور یافت و بیست و دوم شهریور سال 62 در شهر سرو ارومیه با سمت فرماندهی منطقه سرو هنگام مبارزه با عناصر ضد انقلاب بر اثر اصابت گلوله به شهادت رسید.

با شروع انقلاب، ضمن شركت در راهپيمائي ها و تظاهرات در مساجد حضور مي يافت و در هماهنگي با انقلاب به پخش اعلاميه و نصب پوستر و ساير فعاليت هاي انقلابي می پرداخت. در جريان زد و خوردهاي خياباني از محافظين مسجد اعظم بود و زماني كه مزدوران شاه به اين مكان مقدس (مسجد اعظم) حمله كردند و آن را به توپ بستند، شهيد بهادر با چند عدد كوكتل مولوتف كه قبلا آماده كرده بود، قهرمانانه به مهاجمين حمله كرد و باعث عقب نشيني آنها شد.

شهيد بهادر محرمي، فرزند این امت که پس از رنجهای فراوان و مشکلات زندگی در زمان طاغوت همراه پیروزی انقلاب با امت همیشه در صحنه بخاطر پاسداری از اسلام و قران به جبهه های جنگ شتافت و با خلوص نیت به خدمت شرافتمندانه خود که همانا ادامه خون حسین(ع) و قرار گرفتن در صف سربازان امام زمان بود، ادامه داد. برای اعزام شدن به جبهه، دوره هایی را سپری کرد و سپس به پایگاه قلعه مارون روانه شد و مسؤولیت خطیری در اختیارش قرار داده بودند تا بتواند ریشه عوامل شرق و غرب را در آنجا ریشه کن کند. 
 بعد از فعالیتهای فراوان در آن پایگاه، این مسؤولیت را در خود احساس کرد که باید حرکت کند و از این نقطه به ان نقطه برود. به همین خاطر بود که به سوی جبهه اشنویه حرکت کرد. تا اینکه یاران و عاشقان حسین(ع) را در ان جبهه که همان لبیک یا خمینی است یاری کند. و به ندای رهبرش که جمله هل من ناصر ینصرنی بود لبیک بگوید. 
 بعد از این با همان یاران حسین(ع) و پاسداران جان بر کف برای پاک سازی منطقه سرو رفته و از آنجا به زیندشت حرکت کرد ولی این دفعه با مسؤولیتی بیشتر یعنی مسئولیت پایگاههای برحسبیان و زیندشت را در اختیارش قرار دادند. این جا بود که به دست حامیان خودفروخته ایادی شرق و غرب از قسمت دست بطور شدید زخمی شد و در بیمارستان به مدت دو روز بستری شد و با یک ماه استراحت به خانه آمد و باز به خاطر عشق و علاقه ای بیش از حد که به جبهه و خدمت به اسلام داشت، دوباره به سوی پایگاه حرکت کرد.
مدتها از این ماجرا گذشت اما دستش هنوز کاملا بهبود نیافته بود که در یکی از عملیاتهای همان منطقه از ناحیه پا گلوله خورده و دوباره به بیمارستان برگشت، ولی این دفعه مدت یک ماه در بیمارستان بستری بود. بعد از مرخص شدن از بیمارستان، با آن همه مشکلات با جدیت در کارها و خدمت به اسلام به فعالیت خود ادامه داد و از آنجا به هورسین رفت. بعد از مدتی که در آنجا بود به فرماندهی ایشان یکی از پایگاههای مهم که از اول انقلاب در دست منافقان از خدا بی خبر بود (بردوك) را گرفتند و بعد از پیروزی چشمگیری که در آنجا داشت به کانی شروک رفت و چند صباحی که در آنجا بود از سوی سپاه پاسداران، پیش امام رفت تا درس آزادگی را از آن پیر جماران و رهبر آزادگان آموخته و برای خود سرمشق قرار دهد. 
پس از برگشتن از محضر امام راحل، فرماندهی محور ستون سرو را به عهده گرفت. پس از چند روز به هنگام حرکت از ستون به سرو توسط خودفروشان شرق و غرب به لقاءا... پیوست و با خون خود به ندای امام لبیک گفت و دین خود را به اسلام و انقلاب اسلامی ادا کرد و درس آزادگی را به ما آموخت.
کوردلان منافق باید بدانند با شهید کردن این برادران پاک نمی توانند خدشه ای در عقیده ما به وجود بیاورند و ما را از راه خود منحرف کنند، باید این را بدانند هر گاه عَلَمی از دست سرداری بیافتد، دهها رزمنده دیگر آن را برداشته و به راه آن شهید ادامه خواهند داد. «إنا لله و إنا الیه راجعون»


منبع: اداره اسناد، هنری و انتشارات بنیاد شهید آذربایجان غربی


برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده