دیگر به فکر من نباشید بسیجیان را دعا کنید و دعاگوی امام باشید
نوید شاهد آذربایجان غربی: سرباز شهيد منصور غلام نژاد متولد سال 1341، بعد از پيروزي
انقلاب در هسته مقاومت محل به فعاليت پرداخت و با شروع جنگ تحمیلی
به خدمت سربازی می رود. این سرباز شجاع و بی باک ارتش در صحنه جنگ حماسه ها می
آفریند تا اینکه سرانجام چهاردهم اردیبهشت
سال 1363 در منطقه سومار که در حال ديده باني بود، بر اثر اصابت تركش خمپاره دشمن،
عاشقانه به شهادت رسيد.
آنانکه رفتند و جنگیدند، به هوای دلشان راهی مقصدی شدند که
در آن خدا بود و باز فقط خدا. هیچ چیز دنیا مانع از هوای دلشان نشد؛ مال دنیا ،
پدر و مادر، فرزند و همسرشان را نه رها کردند و نه فراموش، تنها هدفی والاتر و
مافوق دنیوی را با جان و دلشان یافته بودند که قدم در راه نهاده و با معبودشان
عهدی می بستند که کسی از آن خبر ندارد، و اینگونه است که امام می فرمایند: "شهادت در راه خداوند چيزي نيست كه بتوان آن را با سنجش هاي بشري
و انگيزه هاي مادي ارزيابي كرد".
منصور غلام نژاد به سال 1341 در شهرستان اروميه متولد گرديد و از همان دوران كودكي تحت تأثير
خانواده، بسیار مهربان و خوشرو بار آمد و در جواني نیز صادق و پاكدل و باصفا بود.
زندگی شهید منصور غلام نژاد یک زندگی ساده ولی باصفا بود. همیشه دنبال کسب حلال بود و با همان لقمه نانی که
در می آورد همیشه به فکر نیازمندان بود. اگر واجد شرایطی می دید از آن زندگی ساده به
ایشان کمک می کرد چرا که به فکر رفاه و آسایش نبود و به معنویات فکر می کرد نسبت به
مادیات بی تفاوت بود.
در دوران قبل از انقلاب به علت كمي سن فعاليتي نداشت، ولي در
سالهاي بعد از پيروزي انقلاب، با حضور فعال در مراسم مذهبي و راهپيماييها و دعاهاي
كميل به انقلاب گرايش پيدا كرد و در هسته مقاومت محل به فعاليت پرداخت و به عنوان يك
سرباز انقلاب، هميشه گوش به فرمان امام خميني(ره) بود و فرامين و رهنمودهاي ايشان را
با جان و دل گوش مي داد.
از نظر اخلاقي و عقيدتي، جواني مؤمن و پايبند دين و اخلاق بود.
سخت به امام راحلمان وفادار و همیشه خود را بعنوان یک بسیجی حساب می کرد و نسبت به
دین اسلامی عقیده محکمی داشت و همیشه در ماه محرم عزاداری امام حسین و یک خادم حسینی
و زحمتکش آن مراسم بود.
با شروع جنگ تحمیلی، بخاطر عشق و علاقه به امام راحل و دفاع
از خاک مملکت اسلامی و شریف و محسوب کردن خود بعنوان یک بسیجی معتقد به دین اسلام و
قرآن داوطلبانه خود را معرفی و به خدمت سربازی می رود
و 12 ماه در كسوت سربازي، خالصانه و جان بر كف در راه حفظ ميهن اسلامي و حدود و ثغور
اسلامي تلاش و مجاهدت می کند. این سرباز شجاع و بی باک
ارتش در صحنه جنگ حماسه ها می آفریند تا اینکه سرانجام چهاردهم اردیبهشت
سال 1363 در منطقه سومار که در حال ديده باني بود، بر اثر اصابت تركش خمپاره دشمن، عاشقانه
به شهادت رسيد و خونين بال به ديدار معبود شتافت.
خاطراتی کوتاه از
شهید:
خاطره شیرین شهید منصور غلام نژاد یکی این بود که موقعی که به
عنوان داوطلب به جبهه مقدس اعزام می شد تمامی رفیقان خویش را به دور خودش جمع کرده
بود و به آنها تعریف می کرد و آنها را با دلیل قانع می کرد که دلایل ایشان نقش مؤثری
در روحیه آنها گذاشت و آنها هم به صف بسیجیان راه امام پیوستند. و با عشق و علاقه با
ایشان همسفر شدند.
خاطره دیگر:
منصور وقتی که به مرخصی
آمده بود گویا آخرین مرخصی ایشان است با پسرعمه اش که باهم خدمت می کردند و او نیز
به شهادت رسیده است؛ با همدیگر درددل می کردند و به همدیگر می گفتند که به من الهام
شده که این دفعه شربت شهادت را خواهم نوشید و موقع رفتن با همه خداحافظی نمود و گفت
دیگر به فکر من نباشید به بسیجیان دعا کنید و نیز دعاگوی امام باشید بعد از شهادت من
به من گریه نکنید و همیشه مبلغ اسلام باشید.
خاطره ای دیگر:
در مراسم دعاهای کمیل و توسل که جمع می شدند از دینمان و راست
قامتی حکومتمان تبلیغ می کردند، و در همین مراسمات بود که به توافق رسیدند تا خود
را معرفی و به جبهه های نبرد حق علیه باطل اعزام شوند که بعد از مدتی همگی با هم به
نبرد مزدوران شتافته و به صف عاشقان شهادت پیوستند و به غیر از یک نفر از آنان بقیه
به ملکوت اعلا پیوسته اند.
روانش شاد و راهش مستدام
منبع: اداره اسناد، هنری و انتشارات بنیاد شهید آذربایجان
غربی