مسئول ضربت اطلاعات، شهید بهزاد دربندی؛ شهادت چهارم دی ماه
شهيد بهزاد دربندي، از فعالان بی نظیر انقلاب و پر توان و باهوش که حزب دموکرات را با مشهور شدن به ساواکی بودن ، فریب داده و سرانش را بدین ترتیب ترور کرد.
بالاخره در چهارم دی ماه سال 60از سوی همین حزب دموکرات مورد ترور واقع و ناجوانمردانه به شهادت رسید.
بهزاد ، فردي معتقد به انقلاب و رهبر، با تعصب شديد در حفظ موجوديت انقلاب و بسيار فعال بود، كه اگر فعاليت شبانه روزي اين قبيل افراد نبود، معلوم نبود نهضت از طرف گروه هاي مخالف انقلاب ، چه آسیبهایی می دید.
او از متشخص ترين افرادي است كه در برهه اي هر چند كوتاه ولي بسيار حساسِ سال هاي اوليه انقلاب، نقشي به سزا از خود نشان داد و شعاع وجودش هم براي بزرگان انقلاب و هم براي مردم انقلابي در اين شهر به خوبي قابل لمس بود.
سردار شهيد بهزاد دربندي تولد يافته به سال 1339، جواني لاغراندام و فوق العاده ورزيده با موهاي بور و چشمان آبي، بسيار متهور و بي باك و در شجاعت و دليري زبانزد عام و خاص بود. بسيار باهوش بود و رهبري آن عده از جواناني را بر عهده داشت كه مبارزه با كمونيست ها و منافقين را سرلوحه زندگي خود قرار داده بودند.
نسبت به سنش داراي اطلاعات گسترده سياسي و اجتماعي بود و همانطور كه در درگيري هاي خياباني قدرتمندانه عمل مي نمود، بعضا در بحث هاي خياباني با هواداران گروهك ها، در رد نظريات آنها، با استدلال هاي منطقي و آگاهانه و با حضور ذهني خارق العاده آنان را وادار به سكوت مي كرد.
بهزاد براي دوستان گشاده رو و مهربان و براي معاندين انقلاب سرسخت و خشن مي نمود. در مواجهه با گروهك هاي منكر انقلاب، هميشه پيشتاز بود. از نظر اخلاقي، برخوردهايش منصفانه بود و به ضعفا و طبقات پايين جامعه احترام خاصي قائل بود.
زماني كه سه سال اول انقلاب اسلامي در اين شهر، مورد بحث قرار گيرد، نام شهيد بهزاد دربندي با برجستگي خاصي مطرح خواهد شد.
بهزاد جزء اندك افرادی به شمار مي رود كه گروهك هاي ضدانقلاب، آنها را دشمن شماره يك خود محسوب مي كردند و در نشريات آن روز خود، گهگاه با كينه و نفرت از او ياد مي كردند كه اين بيانگر تأثير وجود او و جاذبه و دافعه اش در راستاي انقلاب است.
اگر بخواهيم فعاليت هاي شهيد بهزاد دربندي را در سه سال بعد از پيروزي انقلاب آنچنان كه بود، توضيح دهيم، مثنوي هفتاد من كاغذ مي شود و خواننده انگشت حيرت به دندان مي گزد كه سه سال و اين همه فعاليت؟ بلي، اقتضای آن زمان از انقلاب ، فعاليت بی وقفه و شبانه روزي را طلب مي كرد تا جاي بگيرد. لذا از آن همه صرفنظر نموده به اهم آنها اختصارا اشاره مي كنيم.
وقتي وی سال های آخر دبيرستان را می گذراند، انقلاب اسلامي ايران به رهبري زعيم عاليقدر اسلام، امام خميني (ره) آغاز گرديد، در آن موقع وي علاوه بر شركت در تمامي تظاهرات و راهپيمائي ها، در تحصن فراموش ناشدني فرهنگيان اروميه در سرسراي دادگستري به عنوان رابط بين معلمين متحصن و دانش آموزان انقلابي هماهنگي برقرار مي كرد كه به جاي خود به شجاعت بي نظيري نياز داشت و او اين شجاعت را دارا بود.
بعد از پيروزي انقلاب، در حفظ آن از آسيب دشمنان، سنگ تمام گذاشت و جانفشاني ها نمود و مقابله با گروهك هاي ضدانقلاب و درگيري با آنها تقريباً كار روزمره او بود.
در هر نقطه اي كه آشوب به پا مي شد و هر جايي كه پرخطر بود، شهيد بهزاد در آنجا حضوري مؤثر و تعيين كننده داشت. حتي در اين راه جراحات و آسيب هاي جدي بر او وارد شد. آخرين آنها مضروب شدن او به وسيلة چاقوكش هاي منافقين در درگيري جلو هتل رامسر بود كه منجر به 15 روز بستري شدنش در بيمارستان شد.
او به همراه حزب ا... تهران نيز در درگيري با گروهك ها در پايتخت شركت مي كرد. من جمله در سال 1359 با ابلاغ و صلاحديد شهيد آيت ا... قدوسي (رحمه ا... عليه) و آيت ا... مهدوي كني در تخليه خوابگاه هاي دانشگاه تهران كه به وسيلة هواداران گروهك ها به پايگاه و مأمن ضدانقلاب تبديل شده بود، پيشاپيش حزب ا... تهران بود، كه در اين ماجرا نيز وي جراحات زيادي از ناحية سر و صورت برداشته بود و عجيب اين بود كه در ميان بچه هاي حزب اللهي تهران هم محبوبيت فوق العاده اي پيدا كرده و آنها او را به عنوان الگوي خويش پذيرفته بودند.
گذشته از اين درگيري ها، هر از چند گاهي او شاهكاري از خود نشان مي داد. از جمله وي موفق شد با يك برنامه از پيش طراحي شده، در چهلم شهداي سپاه كه بر اثر توطئه حزب دمكرات به كمين افتاده و در جاده ورودي روستاي بند، ناجوانمردانه به شهادت رسيده بودند، به همراه شهيد نادر عليزاده، با ترور فرمانده عمليات حزب دمكرات از آنها انتقام بگيرد. به اين نحو كه چون شهيد دربندي فردي شناخته شده و سرشناس بود براي ايجاد زمينه نفوذ در حزب دمكرات جهت ترور سران حزب دمکرات، مدت ها قبل با هماهنگي فرماندهي لشكر 64 اروميه، امام جمعه اروميه و سپاه پاسداران، در منطقه، ساواكي بودن بهزاد را شايعه مي كنند و وي بعد از اينكه به ساواكي بودن شهرت پيدا كرد و يكي دو مورد اقدامات تخريبي مصنوعي به نفع حزب دمكرات انجام داد، كاملاً مورد اعتماد شخص سرگرد عباسي فرمانده عمليات حزب دمكرات قرار گرفت، شهيد نادر عليزاده را به عنوان فرد معتمد كه مي تواند عامل نفوذي حزب دمكرات در سپاه پاسداران باشد، به سرگرد عباسي معرفي نمود و موافقت سرگرد عباسي را در جذب نادر به حزب دمكرات، جلب نمود و اين گونه بود كه توانستند به درون تشكيلات نظامي حزب دمكرات نفوذ كرده و به انتقام آن 14 تن شهيد مظلوم روستاي بند ، فرمانده عمليات حزب دمكرات و چند تن از سران حزب مذكور را به قتل برسانند.
بدين گونه ضربه اي بس مهلك بر پيكره فرسوده حزب دمكرات وارد آمد كه در اين جريان ، نادر ايثارگرانه فرصت فرار را براي بهزاد ايجاد نمود و خود گرفتار و شهيد گشت و بهزاد نيز با زرنگي حيرت انگيزي با پاي شكسته و تير خورده از مهلكه گريخته و خود را به پايگاه خودي رساند و اين عمليات از نظر نظامي، در سطح كشور ارزيابي گرديد نه در حيطة يك شهر يا منطقه.
حاصل اين درگيري ها این شد که بهزاد مورد شناسايي دشمنانش قرار مي گيرد و طرح قتل وي ريخته مي شود. خانه اي در همسايگي شان قبلاً تخليه شده و به عنوان كمين گاه در اختيار دشمنانش قرار داده مي شود. سپس كليدي را در قفل در خانه شان داخل كرده و كليد را مي شكنند تا وي براي باز كردن در، دقايقي در جلو در معطل شود و فرصت لازم براي قتلش فراهم گردد که چنين مي شود.
وقتي وي كليد را به قفل در مي رساند، در مي يابد كه قفل قبلاً مسدود شده و فرار ناممكن بود؛ چون تروريست ها از كمين بيرون جسته و او را آماج رگبار گلوله ها قرار مي دهند و بدين سان پرونده زندگي دنيوي كوتاه ولي پرحادثه و پرثمر او به تاريخ چهارن دی سال60 بسته مي گردد و او با تني پاره پاره به سان تن همرزمش نادر عليزاده به ديدار معشوق مي رود.
روحش شاد، يادش گرامي
منبع: مرکز اسناد بنیاد شهید و امور ایثارگران آذربایجان غربی