از بزرگترين آرزوهای یداله ، ياري امام بود؛ شهادت سی ام آذر ماه
شهيد يدا... كارگر ابراهيمي، گروهبان سوم ارتشی که تاب تحمل زورگویی عناصر ضد انقلاب را نکرد و در حماسه ای بی امان در سی ام آذر 60 به معبود خویش پیوست.
یداله در سال1339 در يك خانواده مذهبي و متدين در شهرستان اروميه به دنيا آمد. دوران تحصيلات ابتدائي و راهنمائي را در شهرستان اروميه ادامه داد.
یداله نوجوان که بود پدرش را از دست می دهد، و این بسیار برایش دردناک بود.
با غم و اندوهی که در دل داشت، مسؤوليت سنگين زندگي خانواده بر دوشش افتاد. بدین ترتیب در دوران نوجوانی به کارگری پرداخت تا بتواند خانواده اش را امرار معاش کند.
سالهای بعد که جوانتر شد در ژاندارمري به عنوان درجه دار ثبت نام كرد.
به لحاظ احساس مسؤوليت ديني و اسلامي كه از همان دوران كودكي و نوجواني در ايشان بود علاقه وافر به فراگيري و تلاوت قرآن مجيد داشت و به مسائل شرعي و اعتقادي عنايت خاصي از خود نشان مي داد. همواره نسبت به همنوعان محبت و عطوفت داشت و سعي مي كرد تا جایی که بتواند، گرهي از مشكلات ديگران را باز كند. با خانواده خود به نرمي و ملايمت بسياري رفتار مي كرد.
از اوايل شروع انقلاب اسلامي در صف مبارزان و مدافعان اسلام قرار گرفت و پيوسته در راهپيمايي ها و تظاهرات عليه رژيم شاه فعاليت مي كرد.
بعد از انقلاب نيز، همواره پيرو ولايت فقيه بود و نسبت به جمهوري اسلامي عشق و علاقه خاصي داشت. از بزرگترين آرزوهايش ياري امام (ره) و در نهايت ملاقات و زيارت امام(رض) بود.
شور و شوق بي نظير و اعتقاد كامل وي به اسلام و انقلاب بارزترين عامل اعزام ايشان به جبهه هاي نبرد حق عليه باطل و پيروي از فرمايشات امام(ره) بود.
با توجه به اينكه تنها منبع درآمد خانواده نيز بود، ولي با اين حال او را از رفتن به جبهه باز نداشت. بلكه، در كنار غم فراق فرزندش، شور و شوق غير قابل وصفي نيز داشت كه او را به رفتن به جبهه تشويق می نمود.
اين روحيه جوانمردي، ايثار و فداكاري در دوستان و همنشينانش نيز تأثير گذاشت و آنان را تشويق و ترغيب نمود، تا در اين نبرد نابرابرعليه استكبار جهاني به جبهه اعزام شوند. از ان جمله يكي از دوستانش عسگر سيدي بود كه شهيد زنده و جانباز مي باشند.
عاقبت شهيد يدا... كارگر ابراهيمي، در سی ام آذر سال 1360 جهت كمك به ماشين حمل غذا در مهاباد رفته بود، که طی مبارزه ای سخت با عناصر ملحد ضدانقلاب ، زخمی می شود و توسط دوستانش به بیمارستان انتقال می یابد اما در بيمارستان نداي حق را لبيك گفت و شهيد می شود.
روحش شاد و يادش گرامي باد.
منبع: مرکز اسناد بنیاد شهید و امور ایثارگران آذربایجان غربی