برای توفیق جبهه رفتنش سجده می گذارد
نام: یونس پرهیزگار
تولد: 1343
محل شهادت: درگیری با ضد انقلاب در سرو
تاریخ شهادت: 8/6/1361
وصیت نامه پاسدار شهید یونس پرهیزگار
یا ایهاالذین امنو قاتلوالذین یلونکم من الکفار و لیجد وا فیکم غلظه و اعلمو ان ا... مع المتقین (قرآن کریم)
درود خدا و درود ما بر امام امت باد که با رهبری ها و رهنمودهایشان ما را از لجنزار فساد و تبهکاری به این درجه از آزادگی و سعادت رسانید. و ستایش خدای را که این نهضت را به ما ارزانی داشت و ما را به صراط مستقیم هدایت فرمود و از پرتگاه انسانیت دورمان ساخت و دینمان زنده شد و جان گرفت و در سایه آن فرزندان پاک این امت به سعادت شهادت رسیدند و راه حسین را ادامه دادند. و ندای هل من ناصر ینصرنی(آیا کسی نیست مرا یاری کند) حسین (ع) را لبیک گفتند. و به لقاء ا... پیوستند، روحشان شاد و راهشان پر دوام باد.
پدر جان نمی دانی در جبهه چه غوغائی است، نمی دانی چه شهادت طلبی و ایثار است، ایثار رزمندگان و ایثار مردم به جبهه ها.
نمی دانی که چقدر سعادت پیدا کردم به اینجا آمدم، خدا را شکر می کنم و به سجده می افتم که این توفیق را یافتم که در کنار رزمندگان نوجوان 13-14 ساله باشم و از آنان عشق به ا... و عشق به امام حسین و عشق به امام زمان صلوات ا... و سلام علیه و عشق به امام خمینی را بیاموزم و درس شهادت را از بین ایثار گران یاد بگیرم.
پدر عزیزم قدر امام را بدانید، این نعمت خداوندی است که به ما ارزانی شده، از او جدا نشوید، همیشه یار و یاورش باشید که یار و یاور شما خداست، سر نمازها دعایش کنید، از خداوند طول عمر برایش بخواهید.
خدایا خدایا تاانقلاب مهدی خمینی را نگهدار.
از عمر ما بکاه و بر عمر او بیفزای
رزمندگان را دعا کنید. از دور روی شما و مادر مهربانم و برادر و خواهرانم را می بوسم، انشاءا... همه پسرانت به فیض شهادت نائل شوند که تمام امامان ما شهید شده اند، برای مرد ننگ است که در رختخواب خویش بمیرد، اگر توفیق شهادت پیدا کردم به مادر زیاد سفارش کن حلالم کند. و به او بگوی مبادا برایم گریه کنی که خدای ناکرده اجرت پیش خدا کم گردد، و دشمنان خدا شاد شوند.
بگو افتخار کند که مادر یک شهید از شهیدان اسلام است هر وقت مرا دلش خواست به فکر میدان کربلا بیفتد، به فکر امام حسین و علی اکبر بیفتد، مگر نه اینکه مادرم در کودکی از وقایع عاشورا برایم می گفت، هیچ کس به کمک امام حسین نرفت جز اندکی. بگو هر وقت دلش تنگ شد و خواست گریه کند و دلش را خالی کند وقایع عاشورا را به یاد بیاندازد و به عکس امام نگاه کند و دو رکعت نماز بخواند و مرا دعا کند. پدرم خودت نیز حلالم کن خیلی اذیتت کرده ام.
خودت از نافرمانی هایم چشم بپوش از دور رویت را می بوسم. مبادا از چشمانت اشک بیاید. تو شیر مردی و چهار پسر دیگرت را در راه اسلام خواهی داد.
به همه دوستان و آشنایان سلام برسان و از همه آنان حلالی بخواه.
منبع : مرکز اسناد