نوید شاهد – مادر شهید غلامرضا حسنی می‌گوید: در خواب دیدم. یک سید بلند قد در خانه ما را باز و مرا صدا کرد. گفتم: بله! به من اشاره کرد دستم را جلو بیاورم. دستم را جلو بردم و یک پارچه سبز رنگ گذاشت توی مشت من و گفت: این را بگیر و یادت باشد دیگر پسرت را نخواهی دید و برای او ناراحتی نکن، من او را با خودم خواهم برد.

به گزارش نوید شاهد زنجان، شهید غلامرضا حسنی شانزدهم شهریور ۱۳۴۱، در شهرستان زنجان به دنیا آمد. پدرش محمد (فوت ۱۳۶۱) خواربار فروش بود و مادرش صدیقه نام داشت. تا دوم راهنمایی درس خواند. از سوی بسیج در جبهه حضور یافت. پانزدهم اردیبهشت ۱۳۶۱، در شلمچه به شهادت رسید.

پیکرش مدت ها در منطقه بر جا ماند و نهم اردیبهشت ١٣٧٧ ‏، پس از تفحص در گلزار شهدای مزار پایین زادگاهش به خاک سپرده شد.

مادر شهید غلامرضا حسنی از شهادت فرزند خود این چنین روایت می‌کند:

هرگز خاطرات جبهه را برایم تعریف نمی کرد. می گفت اگر بگویم ناراحت می شوی. چندین بار زخمی شده بود اما از من مخفی می کرد.وقتی به مرخصی می آمد. به خانه نمی آمد و یکراست می رفت مسجد حسینیه، هیاهوی جبهه را به آرامش خانه ترجیح می داد به ما می گفت: فقط برایمان دعا کنید.

یکبار برای بیست و چهار ساعت آمد خانه پاهایش را دراز کرده بود من که وارد اتاق شدم جمع کرد دیدم کف پاهایش زخمی است و دستش هم باندپیچی شده است گفتم به پاها و دستت چه شده؟ نمی گفت: اما من اصرار کردم و ناراحت شدم گفت: پوتین هایم بزرگ است، وقتی راه می روم پاهایم را زخمی می کند. دستم را هم چاقو بریده. بعدها که دستش را باز کرده بود دیدم که هشت تا بخیه خورده.

او همه دردها را به تنهایی تحمل می کرد به کسی نمی گفت.

تا اینکه یک شب در خواب دیدم. یک سید بلند قد در خانه ما را باز و مرا صدا کرد.

گفتم: بله! به من اشاره کرد دستم را جلو بیاورم. دستم را جلو بردم و یک پارچه سبز رنگ گذاشت توی مشت من و گفت: این را بگیر و یادت باشد دیگر پسرت را نخواهی دید و برای او ناراحتی نکن، من او را با خودم خواهم برد.

صبح که بیدار شدم گفتم غلامرضا شهید شده. چند روز بعد خبر شهادتش را آوردند.

منبع: اداره امور فرهنگی، تبلیغات، هنری و اسناد بنیاد شهید و امور ایثارگران استان زنجان

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده