شهيد «محمد كاظميان»
شهید درآخرین ديدار با خانواده اش گفته بود: «من مهمان دو، سه روزه ام! اگر شهید شدم، به سعادت رسیده ام. خدا قبول کند ازما! اگر هم برگشتم،آرزو به دل خواهم ماند.»
دعا کنید خدا ما را بطلبد


جوان‌هاي ما شهادت را مي خواهند.امام خميني (ره)


نوید شاهد آذربایجان غربی: بسیجی شهيد «محمد كاظميان قره ورن»  در یکم اردیبهشت 1342 در يك خانواده مسلمان و متعهد روستايي در شهرستان مياندوآب چشم به جهان گشود. در حد خواندن و نوشتن آموخت. سی ام مهر 1361، در روستای مرجان آباد شهرستان زادگاهش به شهادت رسید.


شهید پس از سپری کردن دوران کودکی در آغوش پر مهر خانواده اش، دوران ابتدایی را در مدرسه ی روستا خواند و مدتی بعد، ترک تحصیل کرده و به شغل کشاورزی پرداخت تا بتواند از این طریق به معاش خانواده مساعدت نماید. 
    شهید از همان آغاز زندگي كودكانه خود مزه هجرت را چشيده بود، چنانكه دو يا سه ماه بود كه به علت جو حاكم و گذران زندگي از روستاي خود به آقكند باروق رفتند و چون خانواده وي داراي روحيه مذهبي بودند او نيز به تبعيت از رسومات خانوادگي ميل و رغبت زيادي به اسلام و احكام اسلامي داشت در همين ايام مادر خويش را از دست داد و در دامان پدر دلسوز و مؤمن پرورش يافت. در سن شانزده سالگي با يك نفر از روستاي خود ازدواج نمود و حاصل اين ازدواج خجسته يك دختر و يك پسر مي باشد.
    شهید از شیفتگان واقعی حضرت ابا عبدا...الحسین، سالار دشت کربلا بود. به همین خاطر درد فراق و مرارت و سختی را از همان لحظات کودکی اش درک کرده بود و می دانست، درد از دست دادن، دردی جانکاه است. شهيد كاظميان، جواني فعال و تلاشگری بود و علي رغم اينكه بيشتر وقت خويش را صرف فعاليت‌هاي كشاورزي مي کرد؛ ولي لحظه‌اي از انجام وظايف شرعي خويش نیز كوتاهي نمي‌كرد و هميشه نسبت به اداي نماز و روزه به موقع خويش مقيد بود. شهید بزرگوار، در فعاليت‌هاي اسلامي و اجتماعي از جمله راهپيمائي‌ها و مراسم انقلاب و نمازهاي جمعه و جماعت حضوری فعال داشت. روستاییان را نیز به عرصه های اجتماعی دعوت می کرد و از آنان می خواست که در هر شرایطی از انقلاب دفاع کنند. با زمزمه های انقلاب، هر چند سن کمی داشت؛ ولی عاشق امام شده بود و مدام از روحانیونی که به روستاها می آمدند، درباره اما خمینی(ره) سوال می کرد و عشق و علاقه اش را آشکارا نشان می داد. با همین عشق وعلاقه به اسلام و انقلاب، وي را روانه بسيج سپاه انقلاب اسلامي کرد تا باروحيه فداكاري و ايثارگري خود بتواند دين خود را به امام و امت اسلامي ايران ادا كند.
    سختی های زندگی، شهید را برای زور آزمایی با زندگی و جهاد در راه خدا، آبدیده تر کرد. لباس رزم را عاشقانه در برنمود تا به فرمان امام خمینی(ره) کشور را به ویژه مناطق آذربایجان را که محل رشد منافقین شده بود را پاک کند.    
    شهید درآخرین ديدار با خانواده اش گفت بود: «من مهمان دو، سه روزه ام! اگر شهید شدم، به سعادت رسیده ام. خدا قبول کند ازما! اگر هم برگشتم،آرزو به دل خواهم ماند. زندگی این گونه سخت است. دعا کنید خدا مارا بطلبد.»
 سه روز بعد از دیدارش، خبر شهادتش را برای خانواده اش آوردند. شهیدان زنده اند و این مصداق همان حدیث ملکوتی است که تمام جوانان وطن به آن ایمان دارند.
   شهيد كاظميان در طول ايام جهاد و مبارزه در عمليات مختلف در مناطق جنوب و غرب كشور شركت نمود و پس از فداكاري‌هاي چشمگير در سی ام مهر 1361 در درگيري جاده بوكان، مياندوآب همچون گلي در گلستان شهيدان پرپر شد و اين بار هجرتي به سوي ا... آغاز كرد و به شرف شهادت نايل آمد.
يادش گرامي و راهش پررهرو باد!

منبع: پرونده فرهنگی بنیاد شهید آذربایجان غربی




برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده