نگاهی به زندگی شهيد «غفارشيرزاد»
شهيد شيرزاد در تمامي عملیاتها در جبهه شركت فعالانه اي داشت و هميشه آرزو داشت كه ادامه دهنده راه حسيني باشد.
ادامه دهنده راه حسین بود

شهيد مظهر هدف، تلاش و تداوم است. «مقام معظم رهبري»

نوید شاهد آذربایجان غربی: استوار دوم ارتش شهيد «غفارشيرزاد کوزه کنانی» در دهم شهریور سال 1340 در روستاي «صدقيان» از توابع شهرستان سلماس در خانواده ای مومن چشم به جهان گشود. تا سوم متوسطه درس خواند. با آغاز جنگ تحمیلی در عملیاتهای بسیاری دلاورانه با جان و دل شرکت کرد و بالاخره بعد ازسه بار مجروحيت،درتاريخ پنجم مهر سال 1363 به شهادت نايل گشت.

غفار دوران کودکی خود را در محیط پر مهر و محبت و در کنار پدر و مادرش سپری کرد تا اینکه پس از رسيدن به سن مدرسه قدم به سنگر تعليم و تربيت گذاشت. وي تحصيلات ابتدايي خود را در روستاي محل سكونت به اتمام رسانيد. جهت ادامه تحصيلات بیشتر، روانه شهرگرديد و تا مقطع سوم متوسطه تحصيل نمود. بعد از آن به دليل علاقه اي كه به خدمت ارتش در نيروي زميني داشت، از ادامه تحصيل منصرف شده و به استخدام اين نهاد درآمد.
        شهيد غفار شيرزاد قبل از پيروزي انقلاب اسلامي در سنگر مدرسه بود و بعداز آن نيز وارد ارتش شدو فعاليت خود را عليه رژيم ستمشاهي آغازكرد و ازآنجا كه فردي متدين و متعهد به انقلاب بود، باعشق زيادي که به امام راحل داشت، به صف مبارزان و مجاهدان رشید وخستگی ناپذیرلشکر خمینی  پیوست.
    شهید هميشه دوست داشت پايبندي خود را نسبت به انقلاب و ولايت فقيه به اثبات برساند. لذا براي لبيك گويي به فرمان امام راحل و تداوم راه شهدا عازم مناطق جنگ و عملياتي شد. شهید بزرگوار،بعداز سال ها مرارت وسختی ها،با اعتقاد به لزوم پاسداری از ارزش ها واصول خلل ناپذیر انقلاب اسلامی ودفاع شرافتمندانه ازحریم عزت وامنیت ایران عزیز،تشكيل خانواده داد و حاصل اين ازدواج فرزندی از سلاله ی سرخ این شهید بود.
    خانواده شهيد با تداعی يكي از خاطرات غفار شیرزاد مي گويند:« ايشان يك روز در منطقه دره قاسملوكه براي پاكسازي رفته بودند، در آنجا در حين درگيري مجروح مي شوند و به مدت بیست ودو ساعت با همان حال درآن دره مي مانند. لذا به خاطر شدت جراحات به مدت دو ماه در بيمارستان بستري مي شود و بعد از يافتن سلامتي دوباره به میادین جنگ می شتابد.»


ادامه دهنده راه حسین بود
"به نقل از خانواده ی شهید"
    مهرماه سال 63 بود كه شهيد شيرزاد و همرزمانش در منطقه عملياتي حاج عمران به پاسداري از كيان اسلامي و نبرد با متجاوزان بعثي مشغول بودند، اين زمان مصادف بود با ايام سوگواري سالار شهيدان كربلا كه فضاي خاصي را درروح و جان انسانهاي عاشق پيشه ايجاد مي كرد و آنان كه آرزويشان به لقاي يار و ديدار محبوب راغب بود ، بيشتر از ديگران در تب و تاب اين وصل بي قراري مي كردند.شهيد شيرزاد نيزازجمله همين وارستگان شيفته شهادت بود و به همين لحاظ درآن زمان روحيه عجيبي پيدا كرده بود. همين حالات و روحيات روحاني باعث شده بود که در هنگام پاكسازي منطقه ازلوث وجود اشرار،زیر بارش سنگین آتش توپخانه دشمن ،شجاعانه به سمت لانه ی دشمن پیش برود، این در حالی بود که در مصاف با متجاوزان بعثي ،بیشتر همرزمان تحت فرمانش يابه شهادت رسيده و يا مجروح و زخمی شده بودند. دیگراصرار و پافشاري  همسنگران شهید نیزنمی توانست وی را درسنگر بند کند. شهید برای ياري رسانی به مجروحين و زخمی ها كه درزیر پاتک دشمن ،خاک را رنگین می کردند،بی قرای می کرد.
     عاقبت عشق بی قراری نمود و با انفجار گلوله توپي درهمان نزديكي، بر اثر اصابت تركش ،خون خاک کردستان را رنگین کرد و بار دیگر صحنه ای ازکربلای معلی، خاك كردستان رابه عصرسرخ عاشورا پیوندداد.
    آن روز،همسنگرانش پیکرغرق درخون شهید را به پشت جبهه انتقال دادند. رعشه های ترکش همچون براده های شمشیر در تمام وجودش رخنه کرده بود. وقتی در بيمارستان امام خميني تبريز بستری شد ،دیگر طاقت از کف بداد وچنان سرورش امام حسين(ع) با لبي عطشان، شهد شيرين شهادت را لاجرعه سر کشید ودرس ايثار وگذشت رادرکارنامه ی زندگی خویش  به يادگار گذاشت. 
  
  شهيد «غفارشیرزاد» به وطن خود عشق مي ورزيد و تمامي اهل خانواده اش را دوست مي داشت وتا زماني كه شهيد نشده بود، در تمامي حمله ها شركت فعالانه اي داشت و هميشه آرزو داشت كه ادامه دهنده راه حسيني باشد. بالاخره بعد ازسه بار مجروحيت،درآخر شربت شهادت را نوشيد و براي ديدار حق تعالي پرگشود. سرانجام درتاريخ پنجم مهر سال 1363 در سردشت توسط نیروهای عراقی بر اثر ترکش خمپاره به شهادت نايل گشت.
 يادش گرامي و راهش جاودان باد!

منبع: پرونده فرهنگی بنیاد شهید آذربایجان غربی


برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده