آزاده سرافراز اردشیر فرهادی می گفت: در طول دو سال اسارتم مهمترین و شیرینترین خاطره ام شنیدن وعده آزادی از طرف صلیب سرخ بود که به ما گفتند بعد از یک ماه دیگر آزاد می شوید و شیرینتر از همه .....
           
وعده آزادی/ مصاحبه با آزاده جانباز اردشیر فرهادی


بسم الله الرحمن الرحیم

به گزارش نوید شاهد آذربایجان غربی؛ آزاده سرافراز و جانباز گرامی اردشیر فرهادی در روستای «قره جه وران» از توابع شهرستان چالدران در خانواده ای متدین چشم به جهان گشود تا پنجم ابتدایی تحصیل کرد و به دلیل مشکلات زندگی و نبود امکانات آموزشی امکان ادامه تحصیل را نداشت، دوران نوجوانی و جوانی اردشیر مقارن با ورود بزرگ معمار انقلاب و سقوط رژیم خود فروخته ستم شاهی بود.
فرهادی شرایط زمان و مشکلات ناشی از ستم های رژیم طاغوتی را با تمام وجود درک کرده و با اعتقاد به جهاد و تغییری ارزشمند همیشه پای صحبتهای روحانی (ماموستای) مسجد روستا که از نهضت امام خمینی (ره)، اهداف و آرمانهای انقلاب اسلامی سخن میگفت حاضر بود و این امر باعث ایجاد انگیزه و شور و شوقی مضاعف برای گوش به فرمان بودن او به فرامین ارزشمند امام خمینی(ره) را ایجاد کرده بود.
اردشیر در زادگاهش به کارگری و دامداری مشغول بود که صدای آژیر جنگ به صدا در آمد در آن زمان رژیم بعثی عراق جنگی را علیه نظام مقدس و نوپای جمهوری اسلامی آغاز کرد. 
فرهادی در سن هجده سالگی به همراه دوستان و همشهریانی که از قبل آشنایی مختصری باهم داشتند با شور و شوقی خاص از طرف ارتش جمهوری اسلامی به جبهه های حق علیه باطل اعزام شد.

منافقی که برای نفوذ به پادگان لباس روباه پوشیده بود

یکی از خاطراتی که فرهادی از جبهه و آن دوران همیشه در خاطرش دارد را اینگونه تعریف می کند : خاطره ای که هیچ وقت فراموش نمیکنم مربوط میشود به شبی که همگی در پادگان حضور داشتند که ناگهان صدایی شبیه روباه در منطقه پیچید که فرمانده گفت در پادگان بمانید چند نفری رفتیم بیرون پادگان، ناگهان آن روباه را درآن طرف پادگان دیدیم که بطرف آن درشب شلیک کردیم بعد که صبح رفتیم برای بازدید،دیدیم که از گروهکهای منافقین بودند که با پوشیدن چرم و پنبه قصد آن را داشتند که به پادگان نفوذ کنند که خداروشکربا هوشیاری نگذاشتیم این اتفاق بیفتد.

وعده آزادی/ مصاحبه با آزاده جانباز اردشیر فرهادی

شیرینترین خاطره اش باز گشت به میهن عزیز و بوسه برخاک وطن در مرز ایران وعراق بود

وقتی از اردشیر فرهادی در خصوص مجروحیتش در دوران حضورش در جبهه سوال کردیم فرهادی جواب داد که من دوبار در جبهه و در منطقه مهران - اندیمشک بر اثر اصابت ترکش های خمپارهای دشمن از ناحیه ساق دست و کلیه دچار جراحت شدید شدم.
در ادامه حرف های زیادی با اردشیر فرهادی آزاده سر افراز و جانباز معزز گفته شد اما آنچه ماه عسل  صحبتهای شیرین این آزاده بزگوار است را به اختصار بیان میکنیم: 
اردشیر فرهادی بعد از رشادت ها ی بسیار که به همراه همرزمان در عملیات های مختلف از خود نشان داده بودند در عملیات مهران - اندیمشک وقتی به همراه همرزمان به خط مقدم جهت شناسایی و انجام عملیات عازم بودند در مسیر به کمین نیروهای عراقی افتاده و با غافلگیری  به اسارت گرفته شدند که موجب دو سال اسارت در اردوگاه تکریت دشمن شد.
 وقتی که اردشیر فرهادی خاطرات دوران اسارت را تعریف میکرد بهترین خاطره و شیرینترینش را با شور و شوقی خاص اینگونه تعریف می کرد که در طول دو سال اسارتم مهمترین وشیرینترین خاطره ام شنیدن وعده آزادی از طرف صلیب سرخ بود که به ما گفتند بعد از یک ماه دیگر آزاد می شوید و شیرینتر از همه باز گشت به میهن عزیز  و بوسه زدن برخاک وطن در مرز ایران وعراق بود. 
 وقتی از فرهادی سوالاتی را در خصوص زندگی بعد از اسارت پرسیدیم، ایشان اشاره کردن که بعد از بازگشت از اسارت در بیمارستان شهید بهشتی چالدران مشغول به کار شدم و در همان بیمارستان با همسرم آشنا شده و ازدواج کردیم.
در انتها، حرف آخر جانباز 25% و آزاده سر افراز  اردشیر فرهادی آرزوی سلامتی برای رهبر معظم انقلاب حضرت امام خامنه ای بوده و برای ارواح طیبه شهدا وامام شهدا صلوات فرستادند.

((برارواح طیبه شهدا وامام شهدا صلوات))


برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده