خاطرات آقاي احمد زارعي (همرزم و دوست شهید)
با لحني قاطع و مصمم اعلام كرد كه برادرها، من رفتني هستم و هيچ شكي هم ندارم لهذا تمامي حساب و كتاب ها را بيان داشت

شهادتش را قاطعانه خبر داد؛ شهید خلیل حضرتی

نوید شاهد آذربایجان غربی: پاسدار شهید «خلیل حضرتی نبی کندی» سال 36 در روستای «شیرمرد» به دنیا آمد و با عشق به قرآن و اسلام، قبل از انقلاب و بعد از انقلاب بطور چشمگیری فعالیت می کرد که سال 59 در سپاه عضو می شود و با جهادگری و عشق تمام در جهاد و دفاع از اسلام و قرآن، در حالیکه فرماندهی دسته در سورسات را بر عهده داشت، در عمليات پاكسازي و آزادسازي منطقه جنوب آذربايجان غربي و جاده تكاب به شاهين دژ، بیست و دوم تیر ماه سال 1361 در منطقه سورسات به درجه رفيع شهادت نايل آمد.


منطقه تكاب در منتهي اليه جنوب شرقي استان آذربايجان غربي قرار دارد که در جريان سال هاي 58 تا 63 به طور همه جانبه و تمام عيار با گروهك هاي ملحد و منافق درگير بود و شهيد عزيز ما در كنار ساير شهدا و همرزمان خود در اين درگيري هاي رودرو همانند ديگر رزمندگان مشغول نبرد بودند. لحظه اي آرام و قرار نداشتند و همواره آرزوي لقاي پروردگار بي همتا را در مخيله خود مي پروراندند و عاشقانه ره به سوي عمليات می رفتند.
به خاطر دارم در يكي از مناطق عملياتي در منطقه تكاب موسوم به شاه بلاغ شديدا مجروح شده و زماني طولاني در يكي از بيمارستان هاي تهران بستري شده و زانوي پاي راست خود را از دست مي دهند. پس از ترخيص از بيمارستان در حالي كه در دوران نقاهت بودند، مجددا و بي صبرانه راهي مناطق عملياتي گشتند.
بیست و سوم اسفند سال 60  يكي از برادران سپاهي منطقه به آموزش و پرورش مراجعه و اعلام نمودند كه نماينده مجلس تكاب حضرت حجت الاسلام والمسلمين حاج شيخ محمد خسروي، شما را (احمد زارعي دوست) به سپاه دعوت نموده اند، فدوي به محل دعوت شده مراجعه و مشاهده كردم كه در محفل ما شهيد عزيز جناب آقاي حضرتي و مسؤول دادسراي انقلاب منطقه جناب آقاي يدا... حصاري و جمعي از مسؤولين كميته امداد حضرت امام خميني (ره) در مركز حضور دارند.
 نتيجه جلسه اين بود كه حقير و شهيد عزيز آقاي حضرتي و آقاي حصاري سه نفره و به صورت شورائي سرپرستي كميته امداد منطقه را تحويل بگيريم و اداره نمائيم. تكيه كلام شهيد گرانقدر آقاي حضرتي از اين قرار بود كه مي فرمود: ‌آقاي خسروي بنده به عنوان عضو شورا و مسؤول مستقيم كميته، به دستور شما اين مسؤوليت را مي پذيرم به يك شرط كه و آن بدين مضمون خواهد بود كه هر وقت در منطقه عملياتي انجام گرفت و به نيرو احتياج پيدا كردند عازم منطقه خواهم شد. جناب آقاي خسروي و سايرين فرمودند آقاي حضرتي اين مسؤليت مستقيم با محرومين در ارتباط است. مثل حضور در جبهه است. ايشان قبول نكردند و باز روي سخن خود الحاح و پافشاري داشتند. نهايتا حضار قبول نمودند و صورتجلسه تنظيم گرديد و تحويل و تحول كميته امداد از مسؤول قبلي صورت پذيرفت. اما حقير امروز در محضر پروردگار شهادت مي دهم كه شهيد والامقام عاشق لقاي رب جليل بودند و لحظه اي آرام و قرار نگرفتند تا فنا في ا... و بقاء با... گرديدند.

شهادتش را قاطعانه خبر داد؛ شهید خلیل حضرتی

روز شهادت حضرت امام علي ابن ابيطالب (ع) به آرزوي ديرينه اش شهادت نائل آمد.

 در نوزدهم تیر سال ۶۱ که مطابق با ايام ضربت خوردن حضرت امير (ع) بود و منطقه درگير با گروهك ها و عمليات شديدي ادامه داشت و قرار بود جاده تكاب - شاهين دژ به دست رزمندگان پرتوان اسلام پاكسازي و مفتوح گردد و شهيد عزيز ما نيز لحظه به لحظه در عمليات حضور مستقيم داشت و در همين روز، ساعتي در دفتر كميته حضور يافت و ما را (اعضاي شورا و حسابدار) را فرا خواند و با لحني قاطع و مصمم اعلام كرد كه برادرها، من رفتني هستم و هيچ شكي هم ندارم لهذا تمامي حساب و كتاب ها را بيان داشت و هرچه حساب و بدهكاري بود، دقيق ليست كرد و تحويل حسابدار ما كه الان مديركل كميته امداد استان آذربايجان غربي هستند (آقاي جواد صفري) دادند و ما هم به شوخي گرفتيم و گفتيم كه انشاءا... ده ها سال عمر خواهي كرد و اين حرف ها را قبول نداريم و بياناتي از اين مقوله...
اما آن چه او فرمود تحقق پذيرفت و در روز شهادت حضرت امام علي ابن ابيطالب (ع) به آرزوي ديرينه اش شهادت نائل آمد.
تاريخ شهادت 21 رمضان مطابق با بیست و دوم تیر سال 61 و اين ما بوديم كه غافل بوديم و روسياه كه مانديم  و اسير مظاهر دنيوي شديم و همواره به خودمان زمزمه مي كنيم كه:
           به كدام روسفيدي طمع بهشت بندي                        تو كه در جريده چندين ورق سياه داري


اول بوسه مي زدند به درب ورودي
و اما نكته درس آموز ديگري كه از ايشان به ياد دارم و مي تواند الگوئي براي مسؤولين نظام مقدس جمهوري اسلامي ايران باشد از اين قرار است: مدت چهار ماهي كه از تاريخ 60/12/23 تا 61/4/21 در كميته امداد منطقه مسؤوليت داشت، نهاد مزبور هيچ وسيله نقليه اي نداشت و اما روستاهاي محروم تحت پوشش كميته امداد تعداد 91 روستا بودند و ايجاب مي نمود كه به محرومين ساكن قُراء موصوف سرويس دهي شود. شهيد عزيز ما آقاي حضرتي با وجود اينكه خود زانوي پاي راستش را از دست داده بودند و با عصا راه مي رفتند براي حل اين معضل تعدادي استر و الاغ فراهم نموده بودند و وسايل و خواروبار محرومين روستاها را بار مي نمودند و با وضع موجود و با پاي پياده اغلب 50 يا 60 كيلومتر راه مي رفتند تا به محرومين رسيدگي كنند و خودم شهادت مي دهم هنگامي كه به در خانه محرومين مي رسيدند اول بوسه مي زدند به درب ورودي و سپس اذن ورود مي خواستند. مي خواهم عرض كنم كه بعضي از مسؤولين امروز كه بدون در نظر گرفتن موازين و مقررات و اينكه عالَم محضر خداست از امكانات و بيت المال و ماشين هاي اداري در حالت افراطي استفاده شخصي مي نمايند روز قيامت در محكمة‌ عدل الهي و در محضر شهدا چه جوابي خواهند داشت و بايد از افعال و سكنات شهداي عزيز ما همانند شهيد حضرتي درس بگيرند. چرا كه روح مطهر حضرت امام (ره) و ارواح تابناك شهداي گلگون كفن ناظر اعمال ما هستند.
«فاعتبروا يا اولي الابصار»
با احترام

منبع: پرونده فرهنگی بنیاد شهید آذربایجان غربی



برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده