صفات و خصوصیات اخلاقی قائم مقام سپاه شاهين دژ (به روایت دوستان)
واقعا مؤمن و مخلص بود و عاشق. اين بود كه خدا عاشقش شد و پيش خود برد.



نوید شاهد آذربایجان غربی: فرمانده شهید اسدا... خسروزاده در سال 43 درروستاي كهنه محمودجيق به دنيا آمد. دیپلم خود را در رشته اقتصاد اخذ کرد. ادب و معرفتي كه در آن شرايط سني در او وجود داشت، همه را شيفته خود ساخته بود. بعد از انقلاب در خرداد سال 60 به عضويت سپاه پاسداران درآمد و با کاردانی که داشت از اول تير سال 61 به عنوان قائم مقام سپاه شاهين دژ انتخاب شد. شجاعت و دلاوریهایش در میدان نبرد، زبانزد تمام رزمندگان بود. با تمام وجودش مبارزه می کرد تا اینکه بعدازظهر روز بیست و نهم خرداد سال 63 و مصادف با نوزدهم ماه مبارك رمضان با سمت قائم مقام سپاه در جاده میاندوآب – بوکان به شهیدان پیوست.

 از اول تحصيل تا پايان تحصيلات زبانزد تمام اولياي مدرسه بود. همه بدون استثناء از ايشان تعريف و تمجيد مي كردند. كوچك و بزرگ، دوست و آشنا تمام فاميل احترام فوق العاده اي به ايشان مي گذاشتند و بسيار دوستش داشتند، چون او خيلي نوراني و چهره اي زيبا و معصوم داشت. ادب و معرفتي كه در آن شرايط سني در او وجود داشت، همه را شيفته خود ساخته بود. تمام فرايض ديني را به نحو احسن انجام مي داد. پايبند به احكام و اخلاقيات بود.
او علم و ايمان را تواما داشت و كارهاي جانبي او را از تحصيل همراه با موفقيت بازنداشته بود. حالات روحي و معنوي بسيار والايي داشت. هيچ گاه نمازش ترك يا دير وقت نمي شد. در اكثر اوقات با وضو بود. هيچ وقت عصبانيت يا پرخاشگري از او نديدم. به ياد داريم كه يك روز به خاطر مسأله اي كه در خانواده پيش آمده بود، خيلي ناراحت شد. بدون اينكه عكس العمل منفي نشان دهد، با كمال تعجب مشاهده كرديم كه در گوشه اي از اتاق نشسته مفاتيح الجنان را مي خواند و از چشم هايش اشك سرازير مي شد، در حالي كه سن و سال آن موقع ايشان اين برخورد منطقي را ايجاب نمي كرد.
بعد از مدتي خدمت به درخواست مسئولين به عنوان مسئول ستاد سپاه بوكان انتخاب شد و با كمال خلوص خدمت كرد. بعد از چند ماهي با اصرار مسئولين به قرارگاه حمزه سيدالشهداء(ع) رفت و در واحد عمليات قرارگاه حمزه(ع) و در قسمت امور پايگاههاي آذربايجان غربي مشغول خدمت شد. اما او هر جا كه خدمت كرده بود، همه عاشقش می شدند، عاشق كردار و گفتار و رفتارش. بسيار منظم بود حتي در لباس پوشيدنش هم، نظم را رعايت مي كرد و مي گفت: يك پاسدار بايد منظم باشد. خاطره اي كه از ايشان به ياد داريم روزي با لباس سبز سپاه به منزل آمد و به ما گفتند كه اين آرم سپاه آيه اي از قرآن دارد و بسيار مقدس است. اگر امكان دارد روي آرم را برايم نايلون شفافي بدوزيد تا نكند يك موقع بدون وضو دستم به آيه مباركه بخورد و من ندانم. 

در مدت عمر كوتاهش حتی يك كلمه از ديگران غيبت نكرد. بعد از شهادت او، همكاران و دوستانش مي گفتند ما نديديم غيبت كسي را بكند. آدم خيال مي كرد كه معصوم است. آري واقعا مؤمن و مخلص بود و عاشق. اين بود كه خدا عاشقش شد و پيش خود برد. گاهي هفته ها به خانه نمي آمد. با وجود اينكه خانه با محل كارش خيلي دور نبود، گاهي شبها ساعت1 نصف شب یا  صبح بعد از نماز به خانه مي رفت. به ايشان مي گفتيم مواظب خودت باش. مي گفت: توكل به خدا داريم. هر چه خدا بخواهد همان خواهد شد. از نظر اعتقادي اصلاً شكي نداشت. بسيار محكم و خداترس بود. پشتيبان واقعي ولايت فقيه بود. براي روحانيت احترام خاصي قايل بود. به حضرت امام واقعا عشق مي ورزيد. در گوشه و كنار كتابهايش جمله جانم فداي يك لحظه از عمر امام را برايمان به يادگار نوشته است.

منبع: اداره اسناد، هنری و انتشارات بنیاد شهید آذربایجان غربی

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده