شعر (1)
شهید «بابا ساعی» از حکمت نصیبی برده و محبت خود را به اهل بیت در قالب شعر بیان نموده است و ارادت خود را به آستان شهید و شهادت به نظم در آورده است.


نوید شاهد آذربایجان غربی: پاسدار و سردار شهيد «بابا ساعي» متولد 1333، جوانی فرهیخته که از هر فراغتي در جهت كسب معارف اسلامي و علمي سود مي جست و به تحصيل علوم فقهي و عدلي دست می زد. با شروع انقلاب از طرفداران و فعالان انقلاب می شود و با شروع جنگ با سمت معاونت تيپ9 حضرت ابوالفضل (ع) از لشكر 31 عاشورا به منطقه شرهاني می رود که بعد از رشادتهای بسیار، بیست و چهارم اسفند ماه سال 1361 در رويارويي با دشمن متجاوز، ‌بر اثر اصابت تركش، به كاروان سرخ شهيدان انقلاب ملحق و به ديدار حق تعالي می شتابد.
شهید «بابا ساعی» از حکمت نصیبی برده و محبت خود را به اهل بیت در قالب شعر بیان نموده است و ارادت خود را به آستان شهید و شهادت به نظم در آورده است. 

گاه نیز در سیر عرفانی خود مغازله هایی با محبوب خود نموده و در دفتر عشق ثبت کرده است: 

صنما نور غمت سازش جان است هنوز
طبع بي مهري از آن روي عيان است هنوز
سال ها رفت از آن تير نگاهي كه زدي
در دلم سوزش زخم تو نهان است هنوز
دل كه مي گفت تو باز آئي و دادم برسي
همچنان اين سخنش ورد زبان است هنوز
خون عاشق كه ازل ريختي از فرط غرور
لعل نوشين تو آغشته به آن است هنوز
هر دم آئي و به صد ناز ز پيشم گذري
قد رعناي توام سرو روان است هنوز
آنچه از حسن ترا گفتم و گويم همه جا
ليك وصف تو مرا ذكر و بيان است هنوز
اي كه ترسائي و زنار ببستي كمرم
شيخ صنعان تو در دشت شبان است هنوز
بازياب آن سر شوريده كه از درد فراق
هر دم از ديده سرشكش كه روان است هنوز
باز (ساعي) سخن عشق برآورد زبان
راست است اين سخن اش سازش جان است هنوز

سیر عرفانی شهید بابا ساعی با محبوبش/ شعر

منبع: پرونده فرهنگی بنیاد شهید آذربایجان غربی و کتاب «علمدار»

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده