به مناسبت هفته دفاع مقدس
شمامه تعریف میکند بخاطر نگهداری و پخش اعلامیه ها، ساواک مرا تعقیب کرده بود و به من خبر داده بودند که افراد ساواک امشب به منزلمان می ریزند و مرا دستگیر می کنند. اما من نه جایی فرار کردم نه چیزی
نوید شاهد آذربایجامن غربی: سخن آغازين جنگ با صداي پرواز هواپيماهاي جنگي آغاز شد و خيلي زود آثار ديگري را به انقلاب نوپاي ايران تحميل كرد. زنان نيز چون مردان اسلحه بر دوش گرفته و به مقابله با دشمن شتافتند و در اين راه شهيد، زخمي و آواره شدند. براي نماياندن چهره ي زن در سالهاي دفاع مقدس آئينه اي شفاف تر از خاطرات آنان وجود ندارد، خاطراتي كه تاريخ اين مرز و بوم را تعيين مي كند به آنها شكل مي دهد و روح مي بخشد. 
زنان ما بعد از جنگ از پای ننشتند و  همچون همسران و دختران حماسه کربلا با صبوري و استقامت فوق العاده خود رنجها کشیدند تا حماسه مردان و پدرانشان را به جهانیان بشناسانند.

شمامه لنبرانی از زنان مبارز و انقلاب و اسوه جهاد

زنانی چون شمامه لنبرانی و دیگر دوستانش که از جمله بانوان مبارزی هستند که قبل و بعد از جنگ به خصوص در ستادهای پشتیبانی مردمی و در هماهنگی راهپیما‌یی‌ها و ساماندهی بانوان انقلابی در سال‌های ۵۶ و ۵۷ نقش به سزایی را ایفا کرده و معتقد هستند بانوان در پیروزی انقلاب نقش کلیدی داشته اند.
او از زمان انقلاب فعالیت می کرده و تاکنون هم با اینکه صد و اندی سن دارد، اما خسته نشده و همچنان در را سازندگی قدم بر می دارد. 
از فعالیتهایش در انقلا ب  این چنین تعریف می کند: اعلامیه های امام را پخش می کردیم ، نوار و وسایل دیگر را با هم بطور مخفیانه مبادله می کردیم و در جلسات شرکت می کردیم.
شنیده بودم که ساواک وقتی کسی را دستگیر می کند چه شکنجه هایی می دهد، از ناخن کشیدن و آب نمک ریختن روی زخمهای عمیق گرفته تا اتو کشیدن بر بدن و ....
ولی با این همه به ادامه راه و تلاش تا سقوط رژیم مصمم بودیم و به فعالیتهای خود ادامه می دادیم. حتی چندین بار هم توسط ساواک کتک خورده بودیم و حتی با دوستانم مورد تعقیب افراد ساواک قرار گرفته بودیم. اما از دستشان فرار کرده بودیم.

این بانوی مبارز در میان سخنانش به پسرش اشاره می کند که او هم در غائله‌ای که در مسجد سلیمان رخ داد و ارتش از رژیم روی گردان شد، پسر وی گویا یک نقش کلیدی داشته و به شکنجه‌گاه‌ها نفوذ کرده و دیوارهای خونین زندان‌ها و صحنه‌هایی از دفن پسران جوان و مجروح را دیده است. بنابراین سکوت را خیانت در حق ملت دانسته و با آویختن پوتین‌ها بر گردن خود، شعار مرگ بر شاه سر می دهد.

؛ تنها پسرانم را در خانه نگه داشتم و نگذاشتم که آن شب به مسجد بروند. 
شمامه بر این باور است که شاه مصیبت امام حسین (ع) را بر سر مردم آورد، پس بابی گشوده شد تا انسان‌های پاک گلچین شده و از روی زمین به سمت ملائک پر بکشند، برای مومنان حسرتی نماند که کاش زمان سیدالشهداء بودیم و در رکاب او خدمت می‌کردیم.
بعد از انقلاب هم نیروهای ضدانقلاب حتی یک بار به حیاط منزل وی تیراندازی می‌کنند، تا بلکه او را ترسانده و به عقب نشستن وادار کنند، ولی او نه‌تنها وحشت به دل خود راه نمی‌دهد بلکه بر پشت‌بام منزل خود سیخ به دست رفته و فریاد می‌کند که " مَن الله وَ قرآن اوچون بو ایشلَر ایلیرَم، سیزلَردَن قوُخمورام!".(من به خاطر خدا و قرآن این کارها را انجام می‌دهم از شما هراسی ندارم)

وقتی پای صحبتهای شمامه خانم می نشینی، می خواهی تو در سکوت باشی و تنها او حرف بزند. از نشتن در کنار آرامش می یابی. شمامه خانم از دوران جنگ اینگونه می گوید: 
در جنگ تحمیلی خانه کوچک و ساده‌اش به ستاد پشتیبانی جبهه‌های جنگ تبدیل می‌شود بانوان هر روز از هشت صبح تا دو بامداد برای تهیه لباس، پتو، درست کردن ترشی، مربا، تهیه بسته‌ کمک‌های اولیه جمع می‌شدند. من و چندین از خانمهای دیگر تنها به فکر آذوقه بچه‌های توی جبهه ‌بودیم، و خیلی کارهای دیگر حتی فرصت ناهار و شام گذاشتن هم نبود. خیلی وقتها می شد که آنقدر کار می کردیم که غذا خوردن یادمان می رفت.
می‌گوید: از وقتی خودم را شناختم با مال دنیا کاری نداشته‌ام و همه روزهای خدا هیئت‌های عزاداری اهل بیت (ع) برپا می‌کردم، و بعد از انقلاب و شهادت پسرم "ولی فلاح" خانه‌ام را به حسینیه تبدیل کردم.
بعد از شهادت پسرش، نه ‌تنها این مادر عزلت‌نشین نگردید بلکه فعالیت‌های خود را وسعت داد. هر روز تعدادی از بانوان در این خانه جمع شده، لباس‌های خونین رزمندگان را می‌شستند و ده‌ها نفر دیگر در بیمارستان به مجروحان رسیدگی می‌کردند یا اینکه به باغ حجت الاسلام والمسلمین حسنی می‌رفتند تا محصولات باغ را چیده و بعد از درست کردن مربا، ترشی و … آنها را به جبهه بفرستند.
این بانو بعد از اینکه جنگ تمام شد، خانه خود را به حسینیه شهید فلاح تبدیل کرد زیرا نمی‌خواست زنان جوان، دختران و مادرانی که از این مکان خاطره‌ها داشتند و با قرارگرفتن کنار هم، غم دوری عزیزان خود را فراموش می‌کردند اکنون با درب بسته خانه امید خود روبه‌رو شوند.
او در خانه خود، به پشتوانه خیران و با حقوق بازنشستگی خود برای دختران دم ‌بخت و بی‌بضاعت جهیزیه تهیه می‌کند، دیه زندانیان مالی را می‌پردازد، خانه می‌سازد، اقساط آب، برق و فاضلاب واریز می‌کند، بیماران سرطانی را در بیمارستان بستری می‌کند.
با وجود کهولت سن در راهپیمایی‌ها شرکت کرده و تا زمانی که دم و بازدمی دارد از "خمینی و خامنه‌ای" گفتن خسته نمی‌شود، زیرا باور دارد خط آنها امتداد مسیر امیرالمومنین (ع) است.

منبع: بنیاد شهید ارومیه



برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده