همیشه آماده حضور در جبهه ها بود.
نام: كريم امراهي
تولد: 1332
محل شهادت:
تاریخ شهادت: 10/6/1368
فرازی از زندگینامه شهید:
شهيد كريم امراهي در سال1332 در يك خانواده روستائي مؤمن و متعهد در روستاي قرهقشلاق ديده به جهان گشود. وي پس از سپري نمودن دوران طفوليت پا به محيط تعليم و تربيت نهاد و تحصيلات ابتدايي و راهنمايي را در روستاي محل تولد به پايان رساند. سپس در روستاي خود به شغل دامداري و كارگري پرداخت.
در اوائل انقلاب، با همه علاقه ای که به تحصیل داشت،برای مدتی سنگر علم را رها کرده و برای پیروزی انقلاب از جان و دل تلاش می کرد. در تمامی راهپیمائیهای ضد طاغوتی شرکت می کرد و در تأمین احتیاجات مردم کوشش فراوانی نمود. در همان بدو انقلاب بعضی از روستائیان ناآگاه به قصد طرفداری از شاه به شهر آمدند و مردم انقلابی سلماس در برابر آنها ایستادند. در آن هنگام یک نفر با طرفداری از شاه با بعضی از افراد منافق همکاری می کرد و این شهید آن شخص را شناسایی کرد که بعداً به خاطر درگیری با او در یکی از راهپیمائیها در جلو مسجد باب الحوائج توسط مأموران رژیم سابق بر اثر ضربات چاقو مجروح شد و این شهید عزیز به خاطر ضربات چاقو وضع وخیمی داشت که بحمدا... نجات یافت و مدت دو ماه در بیمارستان بستری بود و بعد از بهبودی به خدمت انقلاب درآمد. با پیروزی انقلاب با عضویت در بسیج به عنوان بسیجی شروع به فعالیت نمود و در اواخر سال1361 به افتخار عضویت رسمی سپاه پاسداران نائل آمد و بيش از8 سال در مناطق عملياتي شركت نمود. در مناطق حاج عمران و سردشت و پاكسازي سردشت و مناطق كردستان فعاليت داشت.
شهید فردي مؤمن و فداكار و تلاشگر بود. عشق و علاقه فراوان به امام راحل داشت. در تمامی مراسمات عاشورای حسینی و سالار شهیدان(ع) فعالیت چشمگیر داشت و در صف اول نوحه خوانان و زنجیرزنان قرار داشت. هرگز نماز و روزه اش راترک نمی کرد. او علاقه وافری به قرآن داشت و در مساجد به درسهای احکام و قرآن می پرداخت. این شهید بزرگوار در خانواده خود مثل دسته گلی بود از باغ بهشت. و از نظر تقوی و عقیده، اسوه ای برای دیگران بود و آزار و اذیتی به دیگران وارد نمی ساخت. در مقابل رنج و مشقت دیگران، حساس بود و نسبت به آن احساس مسؤولیت می کرد و از همان اوائل این شهید عزیز دارای اخلاق اسلامی و انقلابی بود. در تمامی مراحل زندگی این حسن اخلاق او باعث اصلاح افراد دیگر شده بود و بالاخره همسر شهید نیز به خاطر همین حسن اخلاق او تصمیم به ازدواج با او گرفت و ثمره این ازدواج چهار فرزند (دو دختر و دو پسر) است. بعد از ازدواج، شهید امراهی در مدرسه امیرکبیر سلماس در سری شبانه مشغول به تحصیل شد و تا دوم راهنمایی پیش رفت. این شهید بزرگوار حضور در سنگر تحصیل و سنگر جهاد را برای دفاع از ارزشهای اسلامی لازم می دانست.
در هنگام اعزام به جبهه مادر شهید به او گفت: پسرم نرو. ولی شهید گفت که مادر جان ایمان تو ضعیف است. اگر ایمانت قوی بود من تا به حال به درجه رفیع شهادت نائل می آمدم. تو را به خدا ایمانت را قوی کن تا من به آرزویم برسم. حلالم کن و مواظب بچه هایم باش و آنها را طوری تربیت کن که ادامه دهنده راه شهیدان باشند.
شهید امراهی اولین دوره آموزشی خود را در پادگان خاصاوان تبریز به پایان برد. نخست مسؤولیت بررسی پایگاه های سلماس را بر عهده داشت و پس از مدتی خدمت در این سمت، معاون محور خناون گردید و چندین سال در این محور مشغول خدمت بود و بعد مسؤول محور شد. چون منطقه کردستان آلوده بود، شهید شب و روز نمی شناخت و بنا به فرمایشات امام رحمه ا...، که در او مؤثر واقع شده بود، کار و زندگی اش را در مبارزه و فعالیت در پایگاه ها و نگهبانی در خیابانها گذاشت. شهید کریم امراهی با همه گرفتاریهایی که برای او وجود داشت و به خاطر مشغله زیاد که می بایست او را خسته می کرد، ولی از برکت عشق به اسلام و انقلاب و امام و خدمت به مردم همیشه سرحال بود. کم سخن می گفت و همیشه در فکر ریشه کنی دشمنان اسلام بود و تک تک مردم کردستان از ایشان راضی بودند.
شهید امراهی بعداً به گردان حضرت رسول(ص) (جندا...) انتقال یافت و در این گردان به عنوان معاون مشغول به خدمت شد. همچنین شهید کریم امراهی سالها فرماندهی گردان حضرت امام حسین(ع) را بر عهده داشت و عملیاتهای موفقیت آمیزی را با شجاعت انجام داد. تمامی نیروها تحت تأثیر روحیه اخلاقی شهید بودند. شهید با شجاعت تمام مبارزه می کرد و استقامت را به دیگر رزمندگان و نیروها توصیه می نمود.
شهید امراهی موقعی که در سال1365 به سمت فرماندهی گردان جندا... سلماس تعیین می گردد، می گوید: من وقتی فرماندهی این گردان را عهده دار می شوم در حقیقت امنیت منطقه کردستان سلماس را عهده دار می شوم و نمی گذارم هیچ کس از محرومین کردستان از دست حزب دمکرات زجر بکشند.
شهید امراهی در عملیاتهای زیادی شرکت کرده بود و فردی متواضع و لایق در فرماندهی بود، به طوری که هر وقت نیاز می شد و دستور پاکسازی منطقه از گروهک های ملحد می رسید، حتی در شب تاریک هم خطر را به جان می خرید. علیرغم اینکه احتمال خطر از دست دادن جان از طرف دشمن وجود داشت، لیکن این شهید بزرگوار با روحیه بالایی که داشت در اثر ایمان قوی و توانایی نیروهای تحت امر خود، هر موقع که لازم می شد در عملیات شرکت می نمود و کوه های سر به فلک کشیده سرشاخان و مناطق پیرانشهر و مهاباد و سلماس همه و همه شاهد دلاوریهای این فرد خدایی هستند. شهید امراهی در کنار این امر به فعالیتهای فرهنگی نیز اهمیت می داد. وقت استراحت نیروها را در مسجد برای اقامه نماز یا برای ایراد سخنرانی توسط برادران، جمع می کرد و اعتقادش بر این بود که آگاهی و معرفت و معنویت نقش اساسی در بالا بردن روحیه جوانان دارد. نظم و صبوری و معتقد بودن به ولایت فقیه و اخلاص، رمز محبوبییت و موفقیت نامبرده در صحنه های انقلاب بود. خستگی ناپذیر بود و مشکلات هرگز نتوانست خللی در اراده او پدید آورد. به استقبال ناملایمات می رفت و خود را در دریای شدائد غوطه ور می ساخت تا ناخالصی ها مبدل به خلوص و پاکی شوند و بدیها جای خود را به خوبیها دهند.
این سردار برومند اسلام به خاطر عشق به خدا و اسلام همیشه آماده حضور در جبهه ها بود و همیشه چنین می گفت که در این عملیات یا پیروز می شویم و یا اینکه به شهادت می رسیم. در خاطرش همین نقش بسته بود و بس. هر زمان ضعف رزمندگان را احساس می کرد با سخنان گیرا به آنها روحیه می داد.
بعد از آن در مأموریتهای پی در پی درونمرزی که به گردان محول می شد، این شهید عزیز با جان و دل شرکت می کرد. یک روز در منطقه سردشت، عراقیها تک زده بودند و رزمندگان دو روز در محاصره دشمن بودند، ولی با راهنمایی ها و شجاعتی که شهید امراهی از خود نشان داد دشمن نتوانست وارد پایگاه شود ولی تک دشمن نیز ادامه داشت و آنقدر نزدیک شده بودند که به کارگیری اسلحه نیز مؤثر نبود. در این موقع با تدبیری که شهید امراهی طرح کرد، دستور داد که با نارنجک مانع ورود عراقی ها از طریق کانالها به داخل پایگاه شوند. این وضیعت تا صبح ادامه داشت و بالاخره در دفع این حمله تعدادی از عراقیها اسیر شده و عده ای نیز کشته شدند و تجهیزات زیادی به غنیمت گرفته شد. این شهید بزرگوار بعد از عملیاتی که در منطقه مهاباد داشت، به خاطر پیامی از آنجا به طرف سلماس حرکت کرد. گردان آن شب در پادگان سلیمان خاطر مستقر شده بود و شهید برای جلسه ای به مقر گردان قدر در کردوان رفت. صبح پیام حرکت به طرف کردستان سلماس را داد. در ساعت5 بعدازظهر روز9 شهریور ماه به منطقه دوستان رسیدیم. شهید از گردان جدا شد تا افراد را در محلی به نام میدانلار مستقر کند. پس از مدتی که ما در پایگاه دوستان بودیم، ناگهان صدای شلیک آرپی جی را شنیدیم و به دنبال آن تیراندازی شروع شد و بعد از چند لحظه ای مطلع شدیم که این شهید بزرگوار با چندین نفر از نیروهایش در پاکسازی محور دوستان به شهادت رسیده اند.
شهید بعد از خداحافظی از خانواده خویش، بعد از چند روز در تاریخ1368/6/10 به شهادت رسید. به خاطر محبوبیت این شهید بزرگوار، بیشتر مردم و ارگانهای دولتی و انقلابی در تشییع جنازه پاک شهید شرکت کرده بودند و با شکوه خاصی به لقای معبود خویش رفت.
إنا لله و إنا الیه راجعون
روحش شاد و یادش گرامی باد.
منبع : مرکز اسناد