شهید غلامعلي شجاعي, فرمانده گردان علي اكبر (ع) (87)
بعد از چند ماه, عشق خدمت به انقلاب اسلامي و امام, ايشان را به سپاه پاسداران كشانيد و ايشان جهت دوره آموزش 15 روزه عازم اروميه مي گردند. بعد از بازگشت مدتي مسئوليت بسيج سلماس را بر عهده گرفته و همچنين مدتي در اطراف سلماس به آموزش برادران بسيجي مي پردازد.

نام: غلامعلي شجاعي

تولد: 1336

محل شهادت: اروند رود در منطقه عملیاتی آبادان

تاریخ شهادت: 15/5/1364

 

زندگينامه شهيد غلامعلي شجاعي

بسم ا... الرحمن الرحيم

برادر حاج سيد غلامعلي شجاعي در سال 1336 در خانواده اي مذهبي و كشاورز و از سادات در بخش تازه شهر سلماس چشم به جهان گشود و دوران طفوليت كودكي و دوره دبيرستان خويش را در همان بخش سپري نمود. سپس جهت ادامه تحصيل عازم شهرستان سلماس مي گردد و مدتي را در دبيرستان امير كبير و سپس در هنرستان صنعتي سلماس در رشته برق به تحصيل مي پردازد و در سال 1357 با كسب دپيلم برق از هنرستان سلماس فارغ التحصيل مي گردد. در رمضان سال 1356 در زمان ممنوع المنبر شدن حجت الاسلام حاج محمد غفاري از طرف رژيم طاغوت همراه با جمعي از انقلابيون مسلمان سلماس به بانكها حمله مي نمايد. در بحبوحه انقلاب اسلامي و تظاهرات خياباني بر عليه رژيم ستمشاهي همراه امت مسلمان به تظاهرات و راهپيمايي ها مي پردازد و در هنگام تير خوردن شهيد پناهي در چند قدمش ناظر زخمي شدن ايشان بود و شب شهادت ايشان به سختي مجروح مي گردد. 4 روز بعد از شهادت ايشان بر خلاف ميل باطني خويش به اجبار جهت خدمت زير پرچم به پادگان چهل دختر شاهرود اعزام مي گردد و بعد از چند روز به دنبال دستور امام مبني بر فرار سربازان از خدمت رژيم طاغوت بناي فرار از پادگان چهل دختر را مي گذارد و بعد از چند بار شكست بالاخره موفق به فرار از پادگان مي گردد و به طريق شگفتي در حالي كه همه جا دنبال سربازان فراري مي گشتند، در روز 11 بهمن به تهران مي رسد و در روز 12 بهمن همزمان با ورود امام امت به ميهن اسلامي در راهپمايي و استقبال از امام شركت مي نمايد و سپس عازم سلماس مي گردد. بعد از پيروزي انقلاب اسلامي و به دنبال فراخواندن سربازان به پادگان ها دوباره به خدمت وظيفه مي پردازد و در چهل دختر مشغول خدمت مي شود. در همين اوان مسئله گنبد كاووس و شرارت گروهكهاي ملحد در آن خطه شروع مي گردد و برادر شجاعي جهت سركوبي اشرار همگام با سربازان اسلام به آن منطقه اعزام مي گردند. بعد از چند روز اشرار به سزاي اعمال ضداسلامي و انساني خويش مي رسند. بعد از اين جريان به لشكر 81 باختران منتقل شده و با درجه گروهبان سومي به خدمت ادامه مي دهد و در سركوبي اشرار احزاب ملحد و منحله در كردستان و باختران در مناطق پاوه، جوانسر، جوانرود و ... شرمت فعالانه مي نمايد. تا اينكه بعد از يك سال خدمت در ارتش بالاخره دوره سربازي را با سرافرازي به پايان مي رساند. بعد از چند ماه, عشق خدمت به انقلاب اسلامي و امام, ايشان را به سپاه پاسداران كشانيد و ايشان جهت دوره آموزش 15 روزه عازم اروميه مي گردند. بعد از بازگشت مدتي مسئوليت بسيج سلماس را بر عهده گرفته و همچنين مدتي در اطراف سلماس به آموزش برادران بسيجي مي پردازد. در همان موقع در درگيري هاي كردستان، سلماس و ... فعالانه شركت مي نمايد و ايشان رضايت خدا را در فعاليت شبانه روزي و تقويت جهوري نوپاي اسلامي مي بيند. با شروع جنگ تحميلي در اولين ماه هاي شروع جنگ عازم اهواز گشته و در شبيخون هاي شبانه شركت مي جويد. بعد از مدتي به سلماس مراجعت نموده. در روابط عمومي سپاه و در همكاري با انجمن هاي اسلامي دانش آموزان به فعاليت مشغول مي شود. هر وقت كه ايشان در سلماس بوده در درگيري هاي اطراف شركت جست و فداكاري ها و ايثارگري هاي زيادي از خود نشان مي دهد. در عمليات فتح المبين شركت جسته و در اين عمليات بر اثر اصابت گلوله به سر و تركش به پا به سختي مجروح مي گردد و چند ماهي بستري مي گردد. بعد از عمليات رمضان دوباره به جبهه اعزام گشته و در عمليات مسلم بن عقيل شركت مي نمايد. در پائيز سال 1361 باز عازم جبهه شده، در عمليات والفجر مقدماتي شركت جسته و سپس در عمليات والفجر 1 فعالانه شركت مي كند. بعد از عمليات والفجر 1 و برگشت به سلماس در سپاه مشغول انجام وظيفه مي گردد. سپس در مسئوليت تبليغات جبهه و جنگ قرارگاه حمزه سيدالشهدا به شدت فعاليت مي نمايد. بعد از مدتي به عنوان مسئول بسيج نقده در آنجا كار خويش را آغاز مي نمايد. وي با آنكه در بسيج نقده بود، مرتب به جبهه هاي غرب كشور منجمله منطقه عملياتي والفجر 2 و 4 سر مي زد.

در بهار سال 1364 جهت خدمت در جبهه هاي جنوب عازم لشكر عاشورا مي گردد و مدتي را در جزاير مجنون و مناطق عملياتي بدر و خيبر با سمت فرمانده گردان علي اكبر (ع) به نبرد با مزدوان استكبار جهاني مي پردازد. بعد از اتمام مأموريت در آنجا و بعد از يك مرخصي چند روزه دوباره عازم آن كربلاي خونين ايران زمين گشته و در همان گردان و همان سمت بعد از اعزام به مأموريت و بعد از تحمل سختي ها و از جان گذشتگي هاي شگرف در مورخه 64/5/15 در منطقه عملياتي آبادان سواحل خونبار اروند رود بر اثر اصابت تركش خمپاره به ناحيه پر به آروزي خويش و وصل به لقاءا... مي رسد و شهد شيرين شهادت را سر كشيده و روحش به ملكوت اعلي عروج مي نمايد.

روحش شاد و يادش گرامي باد

منبع : مرکز اسناد

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده